داد

نشريه اجتماعي-اقتصادي

و پژوهشي-تاريخي

click
click
click
click
click
click
click
click
click
click

click

click

رو به سوی پاسداران و بسیجیان: تندتــــــــــر می دوی از من، اگر آگــــــــــاه شوی

سروده ای ارمغان به «مرد قوی همت» رضا شهابی، که به شش سال زندان محکوم می شود و دلیرانه می رزمد

 

سر و روئی نتراشیده و رخساری زرد،

زرد و باریک، چو نی،

سفره ای کرده حمایل، پتوئی بر سر دوش،

ژنده ای در تن وی،

کهنه پیچیده به پا، چونکه ندارد پاپوش؛

در سر جاده ری،

چند قزاق سوار، از پیش، آلوده به گرد.

دستها، بسته ز پس، پای پیاده بیمار،

که رود اینهمه راه؟

مگر آن «مرد قوی همــــــــــــــت» صاحب مسلک

که شناسد ره و چاه.

خسته بد، گرسنه بد، لیک نمی خواست کمک؛

نه ز شیــــــــــخ و نه ز شـــــــــــاه،

بجز از فعله و دهقان، نه به فکر دیار.

از سواران مســــــــــــــــــــــــــــــــلح، یکی آمد به سخن؛

(که دلش سوخت به او):

- آخر ای شخص گنهکار، (چنین گفت به وی)

گنهت چیست؟ بگو!...

بندی، از لفظ "گنهکار" بر آشفت، به وی،

گفت: ای مرد نکو،

گنهم اینکه من از عائله رنجبرم

زاده رنجم و پروردۀ دست زحمت،

نسلم از کارگران.

حرف من اینکه چرا کوشش و زحمت از ماست،

حاصلش از دگران؟

این جهان، یکسره از فعله و دهقان بر پاست،

نه که از مفت خوران.

غیر از این، من ز گناه دگری بیخبرم.

دگری گفت که: - گویند تو آشوب کنی،

ضد قانون و وطن.

دشمن شاهی و بیدینی و دهری مذهب،

جنگجو، فتنه فکن،

پرده از کار برانداز و مپیچان مطلب،

راستی گوی بمن:

تو مگر عاشق حبس و کتک و تبعیدی؟

تندتــــــــــر می دوی از من، اگر آگــــــــــاه شوی

(دادش اینگونه جواب)؛

- این زمان "دولــــــــــــــت و دیــــــــــــــــن" آلت اشراف بود؛

رنجبر، لخت و کباب،

سگ خان، باجل مخمل، بگو انصاف بود؟

خانه جـــــــــــهل خـــــــــــراب!

حیله است این سخنان، کـــــــــــــــــاش که می فهمیدی.

این عبارات مطلا، همه موهوماتست؛

بند را ه فقرا!

چیست قانون کنونی، خبرت هست از این؟

حکم محکومی ما!

بهر آزاد شدن، در همه روی زمین

از چنین ظلم و شقا،

چاره رنجبران، وحــــــــــدت و تشکیــــــــــلات است

«ابوالقاسم لاهوتی

click

>>Twitter

>>

 click

>>

 click

 

خيزش 88

منتشر شد و به گونه پي دي اف در دسترس خوانندگان است

اصل چهل و چهار قانون اساسی: پایه ای برای مصادره ی دارایی هایِ به یغما رفته ی توده ها از سوی بازاریان بزرگ و بنیاد-موقوفه خواران فربه و پاسداران بالا جایگاه در درون نظام ولایت فقیه

 

نظام اقتصادی جمهوری اسلامی ایران بر پایه سه بخش دولتی، تعاونی و خصوصی با برنامهریزی منظم و صحیح استوار است. بخش دولتی شامل کلیه صنایع بزرگ، صنایع مادر، بازرگانی خارجی، معادن بزرگ، بانکداری، بیمه، تأمین نیرو، سدها و شبکه‏های بزرگ آبرسانی، رادیو و تلویزیون، پست و تلگراف و تلفن، هواپیمایی، کشتیرانی، راه و راه‏آهن و مانند اینها است که به صورت مالکیت عمومی و در اختیار دولت است. بخش خصوصی شامل آن قسمت از کشاورزی، دامداری، صنعت، تجارت و خدمات میشود که مکمل فعالیتهای اقتصادی دولتی و تعاونی است

 

از اصل ۴۵ قانون اساسی: پایه ای برای بازپس گرفتن دارایی های تاراج شده ی مردم ایران از دست اندرکاران سامانه ی ولایی در سی سال گذشته

 

انفال و ثروتهای عمومی از قبیل زمینهای موات یا رها شده، معادن، دریاها، دریاچهها، رودخانه‏ها و سایر آبهای عمومی، کوه‏ها، دره‏ها‏، جنگٌلها، نیزارها، بیشههای طبیعی، مراتعی که حریم نیست، ارث بدون وارث، و اموال مجهول‏المالک و اموال عمومی که از غاصبین مسترد میشود

 

سه ستون اقتصادي سامانه ولايي که در درازاي سي سال نزديک به هفتصد ميليارد دلارسرمايه هاي ملي را بر باد داده اند، نزديک به هشتاد درصد اقتصاد ايران را زير کنترل دارند. اين سه نيروعبارتند از تجار بزرگ، بنياد-موقوفه خواران فربه و پاسداران بالا جايگاه در درون نظام ولايي. دستياران برون مرزي آنان نيز انحصارهاي مالي-نظامي-نفتي بين المللي هستند.سرکوب جنبش هاي زنان و جوانان و کارگران و روشنگران، پوششي است براي اين چپاول همه سويه

 click