داد

نشريه اجتماعي-اقتصادي

و پژوهشي-تاريخي

click
click
click
click
click
click

ایمانول کانت میگفت: "هر عمل غیر انسانی که در حق کسی صورت می گیرد، انسانیت را در من از بین می برد." این امر اخلاقی موتور حرکت جامعه مدنی نوین است که دیگر نمی خواهد دنیایی را، که در آن هر پنج ثانیه یک کودک از گرسنگی می میرد، تحمل کند

کتاب پيشنهادي

????
?????? ??
???? ????? ? ???
click

 

click
ستیز با سه گرایش آژیرناک در کوران بحران

سرِ "مار" رفرمیسم و ناسیونالیسم و شوینیسم سکولار یا ناسکولار را امــــــــــــــروز نکوبیم، فردا "اژدهایی" خواهد شد در دست بورژوازی منطقه ای-جهانی برای به کژکشاندن فریبکارانه ی جنبش مردمی و سرکوباندن خونبارانه ی خیزش کارگری. اریش هونکر واپسین رهبر آلمان دمکراتیک به درستی می نویسد: "رفرمیسم هم اینک انگیزه ی برجسته ی کژانش جنبش ما، بزرگترین آژیری است که می بایست خود را از آن رهانید، اگر خواستار گامیدن استواریم در گدار پیکار برای سوسیالیسم ... ما کمونیست ها پایبندترین میهن پرستان بودیم و هستیم. هر کس که مردم را به جنگ و تاخت برای ستیز با دگرمردمان می راند، کینه با نژادها و ملت های دیگر را (افزوده ی ما: ناآشــــــــــــکار یا آشکار) برمی انگیزد، دادخواست میهن پرستی را وانهاده است. طبقه ی کارگر آلمان پروایید به درآمدن به نوسرزمین تاریخ آدمیزادی. او دوباره خواهد" پروایید

در کوران بحران های اقتصادی کشورهای سرمایه داری در سال های دو هزار و نوزده میلادی که به ناآرامی های سیاسی بسیاری انجامید (از آن میان، در فرانسه)، در کشورهای واپس مانده ی باختر آسیا نیز با موج دومی از "بهار خاوری" روبرو گشتیم، از قفقاز و ایران گرفته، تا عراق و لبنان. با بالاتر گرفتن این بحران در سال دو هزار و بیست میلادی و ورشکسته تر شدن دولت های نفتی و ناخرسندتر گشتن توده ها، سرکوب خشن تر کنشگران دومین "بهار خاوری" در دستورکار جای گرفت. عراق ورشکسته و وابسته به کنسرن های نقتی، که پیمان نامه های درازگاهی هم چون جمهوری آذربایجان با غول های نفتی دارد، در این میان یکی از خونین ترین سرکوب ها را پشت سر نهاد

سرکوب های سخت تر باری، تنها پاسخ "بالایی" ها به خیزش نیرومندتر "پایینی" ها نبود 

پاسخ "فرهنگی" و "سازمانی" به این جنبش ها از سوی بورژوازی بومی و بویژه نهادهای بازاری-کاتوزی-دیوانی (از آن میان در ایران، بورژواژی انگلی-بازرگانی آذربایجان که با "علی اف" ها و "اردوغان" های ناتویی بده بستان های بسیار دارد)، دامن زدن بیشتر بود به گرایش های ناسیونالیستی و شوینیستی و رفرمیستی به شیوه های نو و کهنه در میان توده های ناآگاه، و نیز در نهادهای اجتماعی و سازمان های سیاسی. با این رویکردها، ریزه خواران کنسرن های نفتی می کوشیدند از گسترش گرایش های انترناسیونالیستی و انقلابی در میان کنشگران موج دوم "بهار خاوری"، و بویژه، نقش آفرینی کارگران و رنجبران در خیزش های مردمی جلوگیرند

پاسخ به این ترفندهای بورژوازی بومی-جهانی کمابیش روشن است: نبرد "فرهنگی" با هر گونه گرایش ناآشکار و آشکار رفرمیستی و ناسیونالیستی و شوینیستی در درونه ی جنبش توده ای، و بویژه در درون جنبش کارگری، خانه تکانی "سازمانی" بی مدارا در درون نهادها و سازمان ها و حزب های به راستی مردمی و دادجوی، و همراه با آن، نبرد بی گسست "اقتصادی" برای پیاده سازی بی کم و کاست اصل چهل و چهار قانون اساسی (و نه درجازدن رفرمیستی در شعار "توقف" خصوصی سازی ها آنهم در زمانی که نان و آب دارترین بخش های اقتصادی سال هاست خصوصی و انحصاری) شده اند

با این واکنش ها می توان هم ترفند "بالایی" ها برای به کژکشاندن جنبش مردمی را ناکارا ساخت، هم گدار پرسنگلاخ به سوی "بهار خاوری" نوین را هموار کرد، و هم نقاب از چهره ی نایاران  و یاران نیمه راه برداشت.

نهادها و سازمان های به راستی هواخواه کارگران و رنجبران باختر آسیا اگر آگاهانه و هموندانه و ریشه ای کارورزند و سامان یابند (بویژه در سه کانون نفتی منطقه با تاریخ بسیار درخشان مبارزات کارگری چندین دهه ای، همانا جمهوری آذربایجان و ایران و عراق، و به اندازه ی توش و توان در دگرکانون های نفتی-گازی، از آن میان در آسیای مرکزی)، می توانند از این گدار سخت نیز بگذرند و نفتخواران جهانی و ریزه خواران منطقه ای آنان را توانمندتر از پیش، به چالش کشانند

بــــــــــاز هم هشدار درباره ی سه گرایش آژیرناک

ناسیونالیسم: آیین، ایدئولوژی برجسته ی پیوندارهای فئودالی، و ناسیونالیسم، ایدئولوژی چیره ی پیوستارهای بورژوایی است. در شماری از کشورهای بالنده (رو به رشد)، بویژه در باختر آسیا، سرمایه داری بومی که بیشتر ریشه در بازرگانان و زمینداران و موقوفه خواران و کسبه و بخشی از لایه های میانی دارد، آمیزه ای از این دو ایدئولوژی را برای گذار از مناسبات پیشاسرمایه داری به سرمایه داری برگزیده است. در این میان، ناسیونال-سنتی های لایه های میانی (و نه بورژوازی دارامند بومی)    که در پیکارهای سخت و خونبار میان کارگران و سرمایه داران شرکت می جویند، از یک سو با ورشکشتگی روزافزون اقتصادی به کارگران می گرایند، و از دگرسو با ژرفش جنبش پایینی ها به سوی سرمایه داران می غلتند. همراه ساختن لایه های میانی (سنتی یا ناسنتی) با جنبش کارگری، یکی از «دشوارترین پهنه های پیکار» برای پیاده سازی سامانه ی رها از بهره کشی در کشورهای بالنده و پیشرفته است، چه در کوران خیزش توده ای و چه پس از پیروزی جنبش کارگران و رنجبران

رفرمیسم: اریش هونکر واپسین رهبر آلمان دمکراتیک (که به ترفند دارایان و سوداگرانی از آلمان باختری، که آرزوی دستیابی به "ثروت های" مصادره ی شده ی شان از سوی کارگران پس از جنگ جهانی دوم و خصوصی کردن گسترده ی اقتصاد هموندانه ی آلمان خاوری را داشتند، در همان زندانی تپانیده شد که در جوانی فاشیست ها او را چپانیده بودند) در کتاب ماندگار خود "درباره رویدادهای دراماتیک"، که بجاست آن را هر چه زودتر به زبان دری برگردانید، می نگارد: "رفرمیسم هم اینک انگیزه ی برجسته ی کژانش جنبش ما، بزرگترین آژیری است که می بایست خود را از آن رهانید، اگر خواستار گامیدن استواریم در گدار پیکار برای سوسیالیسم ... ما کمونیست ها پایبندترین میهن پرستان بودیم و هستیم. هر کس که مردم را به جنگ و تاخت برای ستیز با دگرمردمان می راند، کینه با نژادها و ملت های دیگر را برمی انگیزد، دادخواست میهن پرستی را وانهاده است. طبقه ی کارگر آلمان پروایید به درآمدن به نوسرزمین تاریخ آدمیزادی. او دوباره خواهد" پروایید      

آریستوکراسی کارگری و شوینسیم: بدین باریکه می بایست بساژرف نگریست که «با مافوق سود کلان، می توان سران کارگری و لایه های بالایی آریستوکراسی کارگری را خرید و سرمایه داران کشورهای پیشرفته همین کار را می کنند و این لایه را به هزاران شیوه: مستقیم و غیرمستقیم، آشکار و پنهان، می خرند. این لایه های کارگران بورژواشده یا "آریستوکراسی کارگری" که از نظر شیوه ی زندگی و میزان درآمد و مجموعه ی جهان بینی خود کاملا خرده بورژوا هستند، تکیه گاه عمده انترناسیونال دوم و در ایام ما تکیه گاه عمده ی اجتماعی (نه نظامی) بورژوازی را تشکیل می دهند. زیرا اینان عمال واقعی بورژوازی در جنبش کارگری، کارگزاران کارگری طبقه ی سرمایه دار و مبلغ واقعی رفرمیسم و شووینیسم هستند. بسیاری از آنان در جنگ داخلی میان پرولتاریا و بورژوازی، ناگزیر در جبهه بورژوازی، در جبهه ی "ورسای" علیه "کمونارها"، سنگر می گیرند» / از پیشگفتار امپریالیسم بالاترین مرحله سرمایه داری

آری، سرِ "مار" رفرمیسم و ناسیونالیسم و شوینیسم سکولار یا ناسکولار را امــــــــــــــروز نکوبیم، فردا "اژدهایی" خواهد شد در دست بورژوازی منطقه ای-جهانی برای به کژکشاندن فریبکارانه ی جنبش مردمی و سرکوباندن خونبارانه ی خیزش کارگری

مهرماه نود و نه

یادداشت

محمد خاتمی، رئیس جمهور واره ی اصلاحات، نزدیکا یک ماه پس از واخواهی های آبانماه سال نود و هشت خورشیدی، گفته بود، «با پیوستن "طبقات بالا" و متوسط جامعه به معترضین طبقه کارگر، هیچ نیروی نظامی یا امنیتی، یارای دست زدن به اقدامی علیه آنها را نخواهد داشت... و چنین تنشی به رویارویی میان رژیم با مردم مبدل خواهد شد». همراهی واره ای بخشی از بورژوازی دارامند بومی با جنبش کارگری، تنها با آماج دستیابی به زمامداری است و نشستن بر تخت زمامداران پیشین. اگر زراندوزان منطقه ای-جهانی در این بازه ی تاریخی چشم اندازی برای سرکردگی خود بر خیزش های احتمالی آینده نبینند، می توانند باختر آسیا را چون سده ی هیجده میلادی دهه ها "کربلا" کنند و به خاک و خون کشند

click

>>Twitter

>>

 click

>>

 click

click

click
click
click
click
click
click
click
click
click
click
click

اصل چهل و چهار قانون اساسی: پایه ای برای مصادره ی دارایی هایِ به یغما رفته ی توده ها از سوی بازاریان بزرگ، بنیاد-موقوفه خواران فربه، پاسداران بلندپایه، و نوسوداگران مالی-مونتاژی در "خلافت نفتی" ایران

نظام اقتصادی جمهوری اسلامی ایران بر پایه سه بخش دولتی، تعاونی و خصوصی با برنامه ریزی منظم و صحیح استوار است. بخش دولتی شامل کلیه صنایع بزرگ، صنایع مادر، بازرگانی خارجی، معادن بزرگ، بانکداری، بیمه، تأمین نیرو، سدها و شبکه ‏های بزرگ آبرسانی، رادیو و تلویزیون، پست و تلگراف و تلفن، هواپیمایی، کشتیرانی، راه و راه ‏آهن و مانند اینها است که به صورت مالکیت عمومی و در اختیار دولت است. بخش خصوصی شامل آن قسمت از کشاورزی، دامداری، صنعت، تجارت و خدمات میشود که مکمل فعالیتهای اقتصادی دولتی و تعاونی است

از اصل ۴۵ قانون اساسی: پایه ای برای بازپس گرفتن دارایی های تاراج شده ی مردم ایران از دست اندرکاران سامانه ی ولایی

انفال و ثروتهای عمومی از قبیل زمینهای موات یا رها شده، معادن، دریاها، دریاچه ها، رودخانه ‏ها و سایر آبهای عمومی، کوه‏ها، دره‏ ها‏، جنگلها، نیزارها، بیشه های طبیعی، مراتعی که حریم نیست، ارث بدون وارث، و اموال مجهول ‏المالک و اموال عمومی که از غاصبین مسترد میشود

چهار ستون اقتصادي سامانه ولايي که صدها و بلکه هزارها ميليارد دلار سرمايه هاي مردمی را در درازنای چند دهه به جیب زده یا بر باد داده اند، نزديک به هشتاد درصد اقتصاد ايران را زيردست دارند. اين جهار نيرو عبارتند از بازرگانان بزرگ، بنياد-موقوفه خواران فربه، پاسداران بلندپایه، و نوسوداگران مالی-مونتاژی در درون سامانه ی ولايي. دستياران نهان و نانهان برون مرزي آنان نيز بویژه انحصارهاي نفتي-نظامی-مالی بين المللي هستند. سرکوب گستاخانه و خونبارانه ی جنبش هاي زنان و جوانان و روشنگران، و ویژگان کارگران و مزدبگبران و رنجبران، از سوی "خلفای نفت ایران" پوششي است براي اين چپاول کم پیشنه و همه سويه

 

 

.