داد

نشريه اجتماعي-اقتصادي

و پژوهشي-تاريخي

click
click
click
click
click
click

ایمانول کانت میگفت: "هر عمل غیر انسانی که در حق کسی صورت می گیرد، انسانیت را در من از بین می برد." این امر اخلاقی موتور حرکت جامعه مدنی نوین است که دیگر نمی خواهد دنیایی را، که در آن هر پنج ثانیه یک کودک از گرسنگی می میرد، تحمل کند

کتاب پيشنهادي

????
?????? ??
???? ????? ? ???
click click

ويژه نامه  خيزش مردمي

نیز به فیس بوک بنگرید
https://www.facebook.com/behrooz.arman.9

 


نگاهي به چند نشان گذاري تاريخي در سده هاي گذشته، براي دريابيدن «بـــرخـــي» از ريشه هاي شورش هاي پياپي اجتماعي
http://www.b-arman.com/html/yaddasht_c_1188_panj_neshan.html
روندي که در پايان برش صفوي و با "منصب فروشي ها" و دادن امتيــــازهاي اقتصادي-سياسي از سوي ديوانبانان به بازرگانان و صرافان در پايان سده ي هفده ميلادي آغاز شد و به "خيزش خاوران" انجاميد، در چارچوبي گسترده تر و در هنگامه ي منطقه اي-جهاني ناياورتر، با دويست سال ديرکرد در پايان سده نوزده ي ميلادي بازآييد و انقلاب مشروطه را بارآوريد. در "پــــــــاره اي" پهنه ها، انقلاب مشروطه، و نيز انقلاب بهمن، از "خيزش خاوران" ناتوان تر و واپس مانده تر بود. براي آشنايي با گوشه هايي از اين واپسگرايي ها، بنگاهيم به چند نشان گذاري تاريخي در دهه ها و سده هاي گذشته

نشان گذاري کاتوزيان يا روحانيان در انقلاب بهمن

اصل دوم قانون اساسي جمهوري اسلامي: "جمهوري اسلامي نظامي است بر پايه ايمان به خداي يکتا (لا اله الا الله) و اختصاص حاکميت و تشريع به او و لزوم تسليم در برابر امر او، وحي الهي و نفش بنيادي آن در بيان قوانين، معاد و نقش سازنده آن در سير تکاملي انسان به سوي خدا، عدل خدا در خلقت و تشريع، امامت و رهبري مستمر و نقش اساسي آن در تداوم انقلاب اسلامي" ... اصل چهارم: "کليه قوانين و مقررات مدني، جزايي، مالي، اقتصادي، اداري، فرهنگي، نظامي، سياسي و غير اينها بايد بر اساس موازين اسلامي باشد. اين اصل بر اطلاق يا عموم همه اصول قانون اساسي و قوانين و مقررات ديگر حاکم است و تشخيص اين امر بر عهده ي فقهاي شوراي نگهبان است" ... اصل پنجم: "در زمان غيبت حضرت ولي عصر (عجل الله تعالي فرجه)، در جمهوري اسلامي ايران ولايت امر و امامت امت بر عهده فقيه عادل و با تقوي، آگاه به زمان، شجاع، مدير و مدبر است که طبق اصل يک صد و هفتم عهده دار آن مي گردد" ... اصل دوازدهم: "دين رسمي ايران، اسلام و مذهب جعفري اثني عشري است و اين اصل غير قابل تغيير است" ... اصل شانزدهم: "از آنجا که زبان قران و علوم و معارف اسلامي عربي است ... اين زبان بايد پس از دوره ابتدايي تا پايان دوره متوسطه در همه کلاس ها و در همه رشته ها تدريس شود" ... اصل يک صد و هفت: "خبرگان رهبري درباره همه فقهاي واجد شرايط اصل پنجم و يک صد و نهم بررسي و مشورت مي کنند هرگاه يکي از آنان را اعلم به احکام و موضوعات فقهي يا مسائل سياسي و اجتماعي يا اداري مقبوليت عامه يا واجد برجستگي خاص در يکي از صفات مذکور در اصل يک صد و نهم تشخيص دهند او را به رهبري انتخاب مي کنند و در غير اين صورت يکي از آنان را به عنوان رهبر انتخاب و معرفي مي نمايند. رهبر منتخب خبرگان، ولايت امر و همه مسئوليت هاي ناشي از آن را بر عهده خواهد داشت" ... اصل يک صد و نهم: "شرايط و صفات رهبر: صلاحيت علمي لازم براي افتاء در ابواب مختلف فقه" ... اصل يک صد و ده: "وظايف و اختيارات رهبر: تعيين سياست هاي کلي نظام ...، نظارت بر حسن اجراي سياست هاي کلي نطام ... فرماندهي کل نيروهاي مسلح ... نصب و عزل و قبول استعفا  ... امضا حکم رياست جمهوري ... عزل رياست جمهوري" ... اصل يک صد و هفتاد و هفت درباره بازنگري قانون اساسي در همه پرسي: "محتواي اصول مربوط به اسلامي بودن نظام و ابتناي کليه قوانين بر اساس موازين اسلامي و پايه هاي ايماني و اهداف جمهوري اسلامي ايران و جمهوري بودن حکومت و «ولايت امر و امامت امت» و نيز اداره امور کشور با اتکا به آرا عمومي و «دين و مذهب رسمي» ايران تغيير ناپذير" است

نشان گذاري کاتوزيان در انقلاب مشروطه

اصل دوم قانون اساسي مشروطه: "مجلس مقدس شوراي ملي که به توجه و تاييد حصرت امام عصر عجل الله فرجه و بذل مرحمت اعليحضرت شاهنشاه اسلام خلدالله سلطانه و مراقبت حجج اسلاميه کثرالله امثالهم و عامه ي ملت ايران تاسيس شده است بايد در هيچ عصري از اعصار مواد قانونيه ي آن مخالفتي با قواعد مقدسه ي اسلام و قوانين موضوعه ي حضرت خيرالانام صلي الله عليه و آله و سلم نداشته باشد و معين است که تشخيص مخالفت قوانين موضوعه با قواعد اسلاميه بر عهده ي علماي اعلام ادام الله برکات وجودهم بوده و هست. لهذا رسما مقرر است در هر عصري از اعصار هيئتي که کمتر از پنج نفر نباشد از مجتهدين و فقهاي متدين که مطلع از مقتضيات زمان هم باشند، به اين طريق که علماي اعلام و حجج اسلام مرجع تقليد شيعه، اسامي بيست نفر از علماء که داراي صفات مذکوره باشند معرفي به مجلس شوراي ملي بنمايند، پنج نفر از آن ها را يا بيشتر به مقتضاي عصر اعضاي شوراي ملي بالاتفاق يا به حکم قرعه تعيين نموده به سمت عضويت بشناسند تا موادي که در مجلسين عنوان مي شود به دقت مذاکره و غوررسي نموده هر يک از آن مواد معنونه که مخالفت با قواعد مقدسه ي اسلام داشته باشد طرح و رد نمايند که عنوان قانونيت پيدا نکند و راي اين هيئت علما در اين باب مطاع و متبع خواهد بود و اين ماده تا زمان ظهور حضرت حجه عصر عجل الله فرجه تغييرپذير نخواهد بود". از پيامدهاي آن: "قوه قضاييه به دادگاه هاي مدني و محاکم شرعيِ داراي صلاحيت وسيع در قوانين شرع، تقسيم شد. مذهب شيعه ي اثني عشري مذهب رسمي ايران اعلام شد. فقط مسمانان مي توانستند وزير کابينه شوند. وظيفه ممنوع ساختن سازمان ها و نشريات «ملحد» به قوه مجريه محول شد و «شوراي عالي» مجتهدين هر لايحه اي را که به مجلس تقديم مي شد، از لحاظ عدم مغايرت با قوانين شرع مورد مداقه قرار" مي داد

نشان گذاري ديوانبانان در دولت افشار

اصلاحات آييني، از اصـل سنـد شوراي قوريلتاي مغان: "اهالي ايران آن چه در اين مدت به روزگار خود ديده، «از گل بوستان دولت صفويه» بود که در عهد ايشان آتش فتنه و نقاضت افروخته گشته، همگي اطراف را به دشمن، و ما را به دست انواع بلايا و محن داده، از عهده ي ضبط و محافظت ما برنيامدند ... همگي ... شرط و اقرار و اعتراف کرديم که نسلا بعد نسل (آيين) مبدعه ي صفويه را متروک ... (و آيين) حنيف جعفري که هميشه ... متبوع امت احدي بوده معمول، ... (و) از سلسله ي صفويه ذکورا و اناثا احدي را تابع و مطيع نشويم و در هر ملک و شهر که باشند، ايشان را اعانت و متابعت نکنيم و از هر يک کمترينان که نسلا بعد نسل خلاف عهد و قول ظاهر شود، مردود درگاه الهي و مستحق سخط و غضب حضرت رسالت پناهي بوده، خون ما هدر و غرض و نفس ما مستوجب عقوبت و خطر باشد". بخشي از اين سند از ميان رفته و خواندني نيست. ديگر اصلاحات آييني: "در قوريلتاي مغان، نادر قلي خان به اشراف شرکت کننده در اين شورا اعلام نمود که شاه شدن او سه شرط دارد. طبق دو شرط اول، مي بايست سلطنت براي فرزندان نادر موروثي باشد و فئودال ها نيز از ادعاي شاهزادگان صفوي نسبت به تاج و تخت حمايت نکنند. شرط سوم نادر اين بود که شيعيان تحت تابعيت او از مذهب شيعه دست بردارند ... در شرط سوم او گفته شده بود که علت جنگ هاي خونين بين مسلمانان، به خصوص بين ايران و ترکيه (عثماني) نفاق هاي مذهبي است. نادر پيشنهاد کرد که براي اجتناب از نزاع ها و خونريزي هاي بعدي، شيعيان تبعه ي او از «لعنت کردن» که به وسيله ي شاه اسماعيل اول صفوي مقرر شده بود، ممانعت کنند و هواخواه امام جعفر صادق شوند. «دستور شاه درباره ي اتحاد هر دو فرقه سني و شيعه که وجودشان بين فارس و ترک تخم نفاق افکنده بود» منتشر شد. در دستور ياد شده، آمده بود که هر کس از اجراي اين قانون کوتاهي کند، بايد منتظر «بي مهري شاه» باشد ... نادر در قوريلتاي مغان از زيردستان خود خواسته «که در تمام دولت از جشني که به خاطر مرتضي علي گرفته مي شد چشم بپوشند و دين ترکيه را لعنت» نکنند". نادرشاه در بيست و پنج مه هزار و هفتصد و چهل اسقف ارمني، اسقف کاتوليک ملاوخاخام را پيش خود مي خواند و به آن ها دستور مي دهد که انجيل حواريون و تلمود را ترجمه کنند. (نادر مي گويد) قادر متعال به او عظمت، قدرت و شهرت داده و در «قلب ما بينش به وجود آورده که اختلاف بين اين همه آيين ها را ببينيم، از ميان آن ها انتخاب کنيم و ايمان نوي بسازيم که هم خدا از آن خشنود شود و هم براي ما وسيله ي نجاتي باشد. براي همين است که اين قدر در جهان آيين هاي مختلف وجود دارد، آيين هايي که يکي ديگري را لغو مي کند و هر يکي فقط خودش را ارزشمند مي داند. اين آيين ها يکي نيستند، در صورتي که خدا يکي است و آيين هم بايد يکي باشد». نادر در حالي که به ترجمه ي تورات-انجيل و قران گوش مي داد، گاه گاه به پيغمبران يهود و محمد و علي" مي خندد

نشان گذاري شورشيان در خيزش خاوران

برگرفته از دوسرسو، نويسنده ي فرانسوي سده ي هيجده ميلادي درباره رده بندي آييني و اجتماعي-اقتصادي در دولت اشرف: "در مرتبه ي بالا افغان ها (ايرانيان خاوري در بازه ي صفوي) هستند، چون بر کشور مسلط گرديده اند. در مرتبه ي دوم ارامنه اند که تعداد آن ها در کشور زياد است و پراکنده مي باشند. در مرتبه ي سوم درگزيني ها هستند که افغان ها براي پر جمعيت تر کردن اصفهان يک گروه صد هزار نفري از آنان را از باختر کشور به اصفهان کوچ داده اند و آن ها همانند افغان ها سني مذهبند. در مرتبه ي چهارم مولتاني ها يا هندوهاي بانيان (يا به گفته ي پاره اي از پژوهشگران، پارسيان هند که شماري شان از زرتشتي هايي بودند که  در پي تندروي هاي صفويان از جنوب ايران به هندوستان گريخته بودند) هستند. آنان را مولتاني مي نامند که به نام شهر بزرگي در هند منتسب مي شوند و آن شهري است که از ديگر شهرها به قندهار نزديک تر است (به گمان بسيار از تامين کنندگان مالي ارتش محمود و اشرف. بازرگانان ايراني بزرگي در هند و قندهار و مرزهاي خاوري مي زيستند) و نخستين هندوهايي که به ايران آمده بودند، از اين شهر بودند. اين هندوها (يا پارسيان) بازرگاني اصفهان را در دست دارند. آن ها رباخواران بزرگي هستند و تقريبا همه ي امور پولي اصفهان در دست آن هاست. گروه پنجم زردتشتيان اند که دين باستاني ايران را حفظ کرده اند. بزرگترين دشمن کنوني «ايرانيان اصلي» (آمازه و اشاره به شيعيان) همين گروه است. شاه سليمان آن ها را به زور وادار به گرويدن به اسلام مي کرد و سپس شاه سلطان حسين با شدت و زور بيشتر کار پدر را ادامه مي داد (شمار زرتشتيان در آغاز برش صفوي و در آستان زمامداري شاه اسماعيل را نزديک به يک ميليون تن گمانه مي زنند، که با نگرش به جمعيت ده ميليوني در آنگاه، چيزي بود نزديک به ده درصد از جمعيت ايران. در درازاي خلافت صفوي، ويژگان در پايان کار آن، و با افزايش تندروي هاي آييني، شمار آنان شتابان کاهيد، تا جايي که در واره ي قاجار جمعيت آنان به سي و دو هزار تن فروکاست). اين سياست باعث دشمني آنان با ايرانيان مسلمان شده است، ولي افغان ها به آن ها آزادي کامل ديني را داده اند. در مرتبه ي ششم يهودي ها هستند. در مرتبه ي هفتم و آخر" شيعيان مي باشند

نشان گذاري کاتوزيان در خلافت صفوي

فصل اول از باب نخست تذکره الملوک، جايگاه نخست، ملاباشي: "مشاراليه سرکرده ي تمام ملاها و در ازمنه ي سابقه ي سلاطين صفويه، ملاباشي گري منصب معيني نبود، بلکه افضل فضلاي هر عصري در معني ملاباشي، در مجلس پادشاهان نزديک به مسند، مکان معيني داشته، احدي از فضلا و سادات، نزديک تر از ايشان در خدمت پادشاهان نمي نشستند ... (در اواخر زمان شاه سلطان حسين) ملا محمد حسين نامي ملاباشي شده، و به غير از تدريس مدرسه ي مذکور (مدرسه ي چهار باغ اصفهان) به ساير اموري که ملاباشيان آن را مرتکب بودند، قيـــام و اقدام" داشت. جايگاه دوم، شغل صدرات خاصه و عامه: "مجملا لازمه ي منصب صدارت، تعيين حکام شرع و مباشرين اوقاف تفويضي و ريش سفيدي جميع سادات و علما و مدرسان و شيخ الاسلامان و پيش نمازان و قضات و متوليان و حفاظ و ساير خدمه ي مزارات و مدارس و مساجد و بقاع الخير و وزراي اوقاف و نظار و مستوفيان و ساير عمله ي سرکار موقوفات و محرران و غسالان و حفاران" با اوست. جايگاه سوم، شغل قاضي دارالسلطنه ي اصفهان: (براي) "دعاويه شرعيه مردم، موافق قانون" شريعت
جايگاه چهارم، شغل شيخ الاسلام دارالسلطنه اصفهان: (براي) "دعواهاي شرعي و امر به معروف و نهي از منکرات ... و طلاق و ضبط مال غايب" و يتيم. جايگاه پنجم، شغل قاضي عسکر: (در آغاز و ميانه ي برش صفوي) رسيدگي " به حکم شرعي عساکر ... در اواخر زمان سلاطين صفوي منحصر به آن شد که عساکر نصرت مآثر سواد ارقام تنخواه مواجب خود را که به ممالک مي فرستادند، به مهر قاضي عسکر" مي رساندند. رده بندي هاي آييني بازتابي بودند از جايگاه اجتماعي-اقتصادي لايه هاي گوناگون در بالاي هرم زمامداري. جاي گرفتن "شغل ملاباشي گري و اهالي شرع" در فصل اول از باب نخست تذکره الملوک، و پيش از امرا غيردولتخانه و دولتخانه و "درگاه جهان پناه شاهي"، بدان روي بود که در پايان سده ي هفده و آغاز سده ي هيجده ميلادي روحانيون شيعه بزرگترين زمينداران فلات ايران بودند و "ارباب مناصب" را در دربار فئودالي صفوي کمابيش زير کنترل داشتند. تذکره که در برش افغان ها نگاشته شده، بيشتر برش سلطان حسين يا ملاحسين را بازمي گويد

نشان گذاري کاتوزيان در خلافت اموي و عباسي

برگرفته از عطار نيشابوري در تذکره الاوليا: «در قرن اول معاملت به دين کردند چون برفتند آن هم برفت، در قرن دوم معاملت به وفا کردند چون برفتند آن هم برفت، در قرن سوم معاملت به مروت کردند چون برفتند مروت نماند، در قرن ديگر معاملت به حيا کردند چون برفتند آن حيا نماند، و اکنون مردمان چنان شده اند که معاملت خود به هيئت و هيبت (بزرگ نمايي و زورگويي)» کنند. طبري از زبان يکي از بزرگان ايراني رو به امير عرب خراسان، درباره ي ناخرسندي از خلافت اموي و عباسي: "ما ايرانيان در پرتو حزم و خرد و رفتار شايسته چهارصد سال (آمازه و اشاره به برش ساساني) از دنيا خراج گرفتيم و حال آن که نه کتاب فصيح و «مقدس» داشتيم و نه رسولي که «فرستاده» ي خدا" باشد

 

در پيوند با پيکارهاي کنوني مان

به سوي گردآوري نيروهاي راستين ملي-دمکرات يا "همه با هم" خميني وار
http://www.b-arman.com/html/yaddasht_c_1171_hamebaham.html


از بيانيه هنرمندان و نويسندگان: در زير درفش داد گرد هم آييم
http://farakhan-iran.com/html/g_1596_az_payam_40.html


نبرد بي گسست با رفرميسم و ناسيوناليسم و شوينيسم
http://www.b-arman.com/html/yaddasht_b_1164_gafgaz.html


پيکار فرهنگي با خردستيزان و بيدادگران
http://www.b-arman.com/html/darbargarye_katuzy.html


توقف خصوصي سازي و توقف نوليبراليسم يا مصادره يکان هاي کليدي با اصل چهل و چهار
http://www.b-arman.com/html/yaddasht_c_1175_tawagof.html


گفتماني گرهي: ملي-مردمي کردن مواد خام و رشته هاي وابسته بدان
http://www.b-arman.com/html/yaddasht_c_1174_goftmanegerehi.html


اصل چهل و چهار قانون اساسي چه مي گويد
http://www.b-arman.com/html/yaddasht_c_1176_asle_44_45.html


خام فروشي با پتروشيمي ها زير نهان-نام صادرات نفتي و صنعتي کردن
http://www.b-arman.com/html/yaddasht_c_1173_petroshemy_.html


چرا صندوق نفتي-گازي پياپي "جارو" مي شود
http://www.b-arman.com/html/yaddasht_c_1172_jarushodan.html


سرچشمه انباشت آغازين سرمايه در ايران
http://www.b-arman.com/html/yaddasht_c_1177_anbasht.html#


سرمايه دار سازي در نهاد پادشاهي
http://www.b-arman.com/html/yaddasht_c_1178_padshahi.html


سرمايه دار سازي در نهاد پرستشگاهي
http://www.b-arman.com/html/yaddasht_c_1179_katuzi.html


درباريگري کاتوزي در تاريخ ايران
http://www.b-arman.com/html/yaddasht_c_1181_katuzian.html


سوداگري براي چنبره بر گنجينه هاي نفتي-گازي-کاني گرانسنگ باختر آسيا
http://www.b-arman.com/html/yaddasht_c_1185_pan_islamism.html


کنکاشي در بحران هاي چرخه اي سرمايه داري
http://www.b-arman.com/html/yaddasht_a_1159_bohran_2.html


لايه بندي ها و رده آرايي هاي نوين اجتماعي
http://www.b-arman.com/html/yaddasht_146_taamol.html



مي توان از بازخواني سه شکست تلخ تاريخي، ناکامي انقلاب مشروطه و سرکوبي جنبش ملي شدن نفت و کجراني انقلاب مردمي بهمن، جلوگرقت، اگر که کارگران و رنجبران و دادخواهان هشيارانه تر پيش تازند

في و کارگري و موضع غيرسياسي آن پافشاري مي کردند. مدرسه من مبارزه سنديکايي، مبارزه اجتماعي، مبارزه در ميان جامعه بود

click