داد

نشريه اجتماعي-اقتصادي

و پژوهشي-تاريخي

click
click
click
click
click
click

ایمانول کانت میگفت: "هر عمل غیر انسانی که در حق کسی صورت می گیرد، انسانیت را در من از بین می برد." این امر اخلاقی موتور حرکت جامعه مدنی نوین است که دیگر نمی خواهد دنیایی را، که در آن هر پنج ثانیه یک کودک از گرسنگی می میرد، تحمل کند

کتاب پيشنهادي

????
?????? ??
???? ????? ? ???
click

گفتــــــمانی گـــــــرهی: نه تنها ملی-مردمی شدن نفت بدون پیروزی انقلاب ملی-دمکراتیک شدنی نیست، بلکه کامیابی انقلاب ملی-دمکراتیک نیز بدون حل بنیادی گفتمان نفت به سود "پایینی ها" ناشدنی است. در ایران، پیاده سازی بی کم و کاست اصل چهل و چهار قانون اساسی و کنترل "به راستی" دمکراتیک و شورایی یکان های کلیدی از سوی کارگران و مزدبگیران می تواند زمینه ی این کامیابی را فراهم سازد: هم برای تامین هزینه ی خدمات اجتماعی رایگان یا بساارزان دولتی-تعاونی برای "پایینی ها"، و هم برای انباشت کلان سرمایه به منظور تدارک انقلاب صنعتی. بنا به آزمون های جهانی، دستیابی بدین خیزش صنعتی در درازی دو تا سه دهه شدنی است. سامانه های بهره کشانه ای که در کشورهای روبه رشد از سوی "یک درصدی" های جهان پشتیبانی می شوند (و در ایران: قاجارها و پهلوی ها و ولایی ها)، راهبند بزرگی بوده و هستند در گدار این گونه دگردیسی های شتابان و پایـــــــــــدار و مردمی

فشــــــــــــــــــرده ی نوشتار

وينستون چرچيل که براي دوره اي فرمانده نيروي دريايي (بعد از فرماندهي دريادار فيشر) و در دورهاي هم فرمانده نيروي هوايي بريتانيا بود، پس از تکميل بازسازي سوخت ناوگان دريايي بريتانيا و تبديل آن از زغالسنگ به نفت، به پارلمان بريتانيا هشدار داده بود که دولت انگليس به منابع تضمين شده و کنتــــــــــــرل شــــــــــــده نفــــــــــــت احتيــــــــاج حيــــــــاتي دارد

او در مورد منابع نفتي ايران در دست شرکت انگليسي چنين گفته بود: اين موهبتي بود خيلي بالاتر از درخشانترين رؤياهايمان که از عـــــــالم غيــــــب برايمان نازل شد. اهميت نفت ايران براي بريتانيا به حدي بود که چرچيل بعدها  در کتاب تاريخ جنگ جهاني دوم خود پذيرفت که حمله براي اشغال عراق و خوزستان به خاطر به خطر افتادن اين منابع از سوي آلماني هاي نازي بوده است. حجم اکتشاف و استخراج نفت ايران به زودي شرکت نفت ايرانو انگليس را در رديف شرکت هاي بزرگ نفتی، موسوم به هفت خواهران، قرار داد. نقش اقتصادي اين شرکت در کشور بريتانيا عبارت از اين بود که شرکت نفت به طور مستمر مبلغي هنگفت را به خزانه داري بريتانيا واريز مي کرد

بعد از جنگ جهاني دوم و دوره رياضت اقتصادي دولت انگليس، اين مبالغ براي آن کشور نقشي بسيـــــــــار حيــــــــاتي داشتند

آمارهاي موثق نشان مي داد که پالايشگاه آبادان سالانه ميليون ها پوند به حوزه استرلينگ پرداخت مي کرد و به تمام سهامدارانش که اغلب انگليسي بودند سود سهام سي درصدي می پرداخت. بايد افزود که پالايشگاه آبادان هشتــــــــــــاد درصد سوخت ارزان و تضمين شده ناوگان بزرگ سلطنتي بريتانيا را تأمين مي کرد. آيا اهميت اين موارد براي اينکه کشور استعمارگري چون انگلستان را به فکر کودتا بيندازد، کافي نيست

با روي کار آمدن حکـــــــومت کودتـــــــــايي محمدرضا، ايران يک دوره بيست و پنج ساله ترور و اختناق را به دست سازمان امنيت شاه تجربه کرد، سازمان امنيتي که گردانندگان جمهوری اسلامی آن را به کمـــــــک رئيـــــــس ســــــاواک شــــــاه، ارتشبد فردوست، از حکومت پهلوي به ارث بــــــــــــــردند، و آن را در ابعاد مختلفي بســــــــــط دادند

بر پایه ی سندهایی که در آستانه ی سده ی بیست و یک میلادی، از آن میان، از سوی روزنامه دیلی مورنیگ افریقای جنوبی روبَرداری شد، دستگاه های امنیتی و جاسوسی نیروهای باختری و منطقه ای، چون ام-آی-ششِ انگلستان و سازمان سیای امریکا، برای سرکوب و کشتار مخالفان خود، ویژگان کنشگران و روشنگران چپ، از همان آغازِ انقلاب بهمن پنجاه و هفت با سران جمهوری اسلامی همکاری داشتند، آنچه که در تاریخ نفتـــــی-خونـــــی ایران تازگی ندارد. چپ ها بدرستی دامنه ی این سرکوب ها در دهه ی شصت خورشیدی را "در تاریخ جنبش کارگری" جهان "کم نظیر" دانستند. بنا بر این داده ها، اینک روشن تر می شود که "سربازان گمنام امام زمان"، همانا دست اندرکاران سپاه پاسداران و وزارت اطلاعات در "خلافت نفتی ایران"، برای سرکوب و کشتار چپ ها از "کمک های بی دریغ سازمان های امنیتی غربی سود" می بردند. بنا بر روزنامه ی دیلی مورنیگ، پروانه ی همکاری سازمان اطلاعات و امنیت بریتانیا با سازمان سیای امریکا و رساندن اطلاعات به جمهوری اسلامی در آغاز انقلاب (که گوییا دنباله داشته است)، "به احتمال قوی توسط مارگارت تاچر، نخست وزیر وقت، فرانسیس پیم، وزیر امور خارجی، و کالین فیگرز، رییس ام-آی-شش، تایید" شده بود، آنهم به گمان بسیار پس از رایزنی با لابی های کمپلکس های نظامی-صنعتی، و نیز سرکردگان کنسرن های نفتی-نظامی-مالی جهانی: چرا که چپ ها و کنشگرهای کارگری آشکارا در برابر سیاست های اقتصادی-اجتماعیِ راست روانه و بازارگرایانه ی بنیادگرایان اسلامی و نیز دنبال گیری جنگ با عراق پس از آزادی خرمشهر، رده های انبوه تری (بویژه پس از همبستگی "سازمانی" دو نیروی چپگرای ایران) آراسته بودند

و این هم نمونه هایی تاریخی از اینگونه ترفندها، در پیوند با سده ی نوزده میلادی: Ťاز جهت تحریک و انتریک از جانب انگلیس در کشور ما، تاریخ این دوران غنی است. از آن جمله در پشت رویدادهای مربوط به قتل گریبایدوف ادیب و شاعر بزرگ روس، مرگ مرموز و زودرس عباس میرزا نایب السلطنه، حوادث هرات، قتل قائم مقام و امیرکبیر، موافق اسناد و مدارک فراوان می توان بازی های چرکین دیپلماسی انگلستان را دید. Ťشعار استعماری Ťدفاع از هندوستان، کوشش انگلستان برای حفظ نظارت خود بر افغانستان (چون پیمان نامه های ناآشکار و آشکار امروزی)، تمایل انگلستان به تبدیل ایران به کشور دست نشانده و بازار فروش کالاهای خود (چون بازار مصرفی-نفتی کنونی)، شیوه های پلید فاسد کردن، رشوه دادن، شایعه افکندن، کشتن مخالفان آن هم با دشنه از پشــت (مانند کشتارهای چند دهه ی گذشته با یاری جیره خواران و ماموران رنگارنگ و نهان خود)، چنین است پیش-درآمد رعشه آور سیاست های استعماری انگلستان در کشور ما … قرارداد (ترکمن چای) از قرارداد گلستان به مراتب بدتر بود، ولی اقدامات کاملا خبط و گاه فتنـه انگیز سیاسی، مانند فتوای جهاد روحانیون علیه روسیه به تحریک عمال انگلستان، سپس اعلان جنگ از جانب ایران به روسیه به غرور برخی تجدید سازمان های سطحی در ارتش (کمابیش چون رجزخوانی های پاره ای از بلندپایگان سپاهی و ارتشی در رژیم ولایی)، علیرغم توصیه صریح میرزا ابوالقاسم قائم مقام پیشکار ولیعهد در جلسه مشورتی با حضور فتحعلیشاه در مورد خودداری از تجدید جنگ با روسیه، ایران دوران فتحعلیشاه را به کاری که فاجعـــــــــــه آمیز بود"، کشاند: فاجعــــــــــــه ای که می توانــــــــــــــد بازخوانده شود

ااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

برای خواندن همه ی این بلنــــــد-نوشتار به پایین بنگرید

ااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

نفـــــرین نفـــــت، از دیروزی که بیشاکم همانند امروز است

شکست انقلاب بهمن و حاکم شدن رژيم استبدادي و ضد مردمي ولايت فقيه آن چنان فاجعه اي براي ميهن ما بوده است که بازماندگان نهاد پادشاهی که در حقيقت عامل هايي جدي در بالش و فرایش نهادهای پرستشگاهی در کشور ما بوده اند، امروز با کمک مالي و تبليغاتي دست راستي ترين نيروهاي جهانی-منطقه ای، کمــــــــدی وار و مذبوخــــــــانه تلاش مي کنند تا آنان را به سانِ جايگزيني برای رژیم ولایی در رسانه های بسیار وابسته به دارایان برون و درون مرزی ایران، آنهم با دروغ پراکنی های فراوان، به خورد شماری از ناآگاهان دهند

هماغوشی نهادهای پرستشگاهی و پادشاهی

محمدتقي بهار، یا ملک الشعراي بهار، در کتاب خود به نام ”تاريخ مختصر احزاب سياسي ايران- انقراض قاجاريه“، در فصل هاي مربوط به دوران عروج رضاخان و تلاش او براي کسب مقام سلطنت که از حمايت انگليس برخوردار بود، نمونه هايي شگفتآور و تأمل برانگيز از سياست عوام فريبي و جعل هويت براي فريب مردم را بازگو کرده است. اجراي مراسم ”احيا“ي ماه محرم از سوي رضاخان و اعطاي تمثال “اميرمؤمنان” يا جشن “تمثال حضرت علي” از آن جمله اند، و شبــــــاهتي حيــــــرتانگيز با عوام فريبي هاي سران کنوني حکومت جمهوري اسلامي دارد

ملکالشعراي بهار در جلد دوم این کتاب مي نويسد: “… بعد از دوم (ماه) حَمَل (فروردين)، در نتيجه آن حرکت دور از حزم و زدن و زنداني کردن مردم، حس طرفيت و عنادي بر ضد سردار سپه (رضا شاه) در طبقه ی سوم (منظور نویسنده، تودههاي مردم است) به وجود آمد… درج اشعار مرحوم عارف و مقاله مارشال چشه و مقالات ماه و گل و شتر جمازه و غيره در جرايد… اين حس را بيدارتر ساخته بود… رييس دولت (رضاخان) که مشغول تهيه اسباب کامل براي مقصود آخرينِ خود بود، ضرري نمي ديد که روي خوشي هم به توده هاي مردم نشان دهد و دستي هم به سر و روي دوستان (هواداران) مدرس بکشد… نمايش هاي ديگر هم براي عوام فريبي شروع گرديد که ما چند چشمهاي از آنها را اينجا يادآوري مي نماييم… اجراي مراسم احيا، در ليالي متبرکه احيا از طرف اهالي احترامات لازمه نسبت به شعائر اسلامي به عمل آمده… از طرف اداره قشون در ميدان مشق چادري برافراشته شده… آقاي رييسالوزرا (رضاخان سردار سپه) و اغلب اعضاي کابينه و بعضي از روساي ادارات، در شب قبل در ميدان مشق حاضر و در موقع، قرآن بر سر شرکت جستند… اتفاقاً در زمان تصدي وزارت جنگ آقاي سردار سپه (رضا شاه) نيز ديده بوديم که ايشان شب عاشورا با پاي برهنه، و جمعي از همگنان با دسته هاي شمع چهل و يک منبر را بر طبق سنت و عادات توده ملت طي کرده… هنگام ورود دسته معروف چاله ميدان که يک دوره تراژدي واقعه کربلا را تا ساعات بعد از قتل و آتش زدن مجسم مي ساخت… باز وزير جنگ (سردار سپه) در مقابل يکي از چادرها ناظر ختام (ختم) عمل دسته چاله ميدان گرديده و به سردسته ها خلعت داد و تشويق کرد… يک مرتبه ديده شد که بار ديگر، عادات ديرينه و مراعات افکار عامه و يک حالت مرتجعانه صريحي از طرف ايشان (رضاخان) عود کرده، قضيه ليالي احيا و از آن بالاتر داستان تمثال که اسباب استهزاء جرايد متجدد اقليت گرديده بود، بروز و ظهور" نمود

رضاخان پس از روي کار آمدنش دوراني سياه از سرکوب خونين در ميهن ما آغاز کرد که آماج عمده ی آن روشنفکران بودند. از لب دوختن و کشتن شاعراني بزرگ همچون فرخي يزدي و ميرزاده عشقي گرفته تا به قتل رساندن دکتر تقي اراني و تصويب “قانون سياه” ضد کمونيستي جزو “دستاوردهاي” دوران رضاخان پهلوي است

محمدرضا پهلوي هم پس از برکناري رضاخان از سوي متفقين بر سر کار آورده شد. حکومت وی نيز حکومتي بود که وظيفه عمده اش را در اجراي اوامر سفيران انگليس و آمريکا در ايران در راستاي منافع نفتی-اقتصادی اين دو کشور بايد ارزيابي کرد. 28 مرداد 1332 کودتاي ننگين دولت آمريکا و انگليس در ايران رخ داد. به دنبال اين کودتا محمدرضا که به ايتاليا گريخته بود به دست مشتي چاقوکش آدمکش مثل شعبان جعفري (شعبان بي مخ) يا به قول کودتاچیان “شعبان تاج بخش”، همکاري رهبران روحانيت مثل آيتالله کاشاني و بهبهاني، افسراني همواره مزدور بيگانه مثل سپهبد زاهدي، و با سرنگون کردن دولت منتخب مردم، رژیمی روي کار آوردند تا منابع نفتی-کانی ميهن ما را نزديک به سه دهه غارت کنند

نفت ایران و بازسازي سوخت ناوگان دريايي بريتانيا

وينستون چرچيل که براي دوره اي فرمانده نيروي دريايي (بعد از فرماندهي دريادار فيشر) و در دورهاي هم فرمانده نيروي هوايي بريتانيا بود، پس از تکميل بازسازي سوخت ناوگان دريايي بريتانيا و تبديل آن از زغالسنگ به نفت، به پارلمان بريتانيا هشدار داده بود که دولت انگليس به منابع تضمين شده و کنتــــــــــــرل شــــــــــــده نفــــــــــــت احتياج حياتي دارد

او در مورد منابع نفتي ايران در دست شرکت انگليسي چنين گفته بود، اين موهبتي بود خيلي بالاتر از درخشانترين رؤياهايمان که از عـــــــالم غيــــــب برايمان نازل شد. اهميت نفت ايران براي بريتانيا به حدي بود که چرچيل بعدها  در کتاب تاريخ جنگ جهاني دوم خود پذيرفت که حمله براي اشغال عراق و خوزستان به خاطر به خطر افتادن اين منابع از سوي آلماني هاي نازي بوده است. حجم اکتشاف و استخراج نفت ايران به زودي شرکت نفت ايرانو انگليس را در رديف شرکت هاي بزرگ نفتی، موسوم به هفت خواهران، قرار داد. نقش اقتصادي اين شرکت در کشور بريتانيا عبارت از اين بود که شرکت نفت به طور مستمر مبلغي هنگفت را به خزانه داري بريتانيا واريز مي کرد

بعد از جنگ جهاني دوم و دوره رياضت اقتصادي دولت انگليس، اين مبالغ براي آن کشور نقشي بسيـــــــــار حيــــــــاتي داشتند

آمارهاي موثق نشان ميداد که پالايشگاه آبادان سالانه ميليون ها پوند به حوزه استرلينگ پرداخت ميکرد و به تمام سهامدارانش که اغلب انگليسي بوده اند سود سهام سي درصدي پرداخت مي کرده است

بايد افزود که پالايشگاه آبادان هشتــــــــــــاد درصد سوخت ارزان و تضمين شده ناوگان بزرگ سلطنتي بريتانيا را تأمين مي کرده است. آيا اهميت اين موارد براي اينکه کشور استعمارگري چون انگلستان را به فکر کودتا بيندازد کافي نيست

با روي کار آمدن حکـــــــومت کودتـــــــــايي محمدرضا، ايران يک دوره بيست و پنج ساله ترور و اختناق را به دست سازمان امنيت شاه (ساواک) تجربه کرد، سازمان امنيتي که گردانندگان جمهوری اسلامی آن را به کمـــــــک رئيـــــــس ســــــاواک شــــــاه، ارتشبد فردوست، از حکومت پهلوي به ارث بــــــــــــــردند و آن را در ابعاد مختلفي بســــــــــط دادند

سندها درباره ی تاریخ نفتــــــی-خونــــــی کنونی ایران چه می گویند

بر پایه ی سندهایی که در آستانه ی سده ی بیست و یک میلادی، از آن میان، از سوی روزنامه دیلی مورنیگ افریقای جنوبی روبَرداری شد، دستگاه های امنیتی و جاسوسی نیروهای باختری و منطقه ای، چون ام-آی-ششِ انگلستان و سازمان سیای امریکا، برای سرکوب و کشتار مخالفان خود، ویژگان کنشگران و روشنگران چپ، از همان آغازِ انقلاب بهمن پنجاه و هفت با سران جمهوری اسلامی همکاری داشتند، آنچه که در تاریخ نفتـــــی-خونـــــی ایران تازگی ندارد. چپ ها بدرستی دامنه ی این سرکوب ها در دهه ی شصت خورشیدی را "در تاریخ جنبش کارگری" جهان "کم نظیر" دانستند. بنا بر این داده ها، اینک روشن تر می شود که "سربازان گمنام امام زمان"، همانا دست اندرکاران سپاه پاسداران و وزارت اطلاعات در "خلافت نفتی ایران"، برای سرکوب و کشتار چپ ها از "کمک های بی دریغ سازمان های امنیتی غربی سود" می بردند. بنا بر روزنامه ی دیلی مورنیگ، پروانه ی همکاری سازمان اطلاعات و امنیت بریتانیا با سازمان سیای امریکا و رساندن اطلاعات به جمهوری اسلامی در آغاز انقلاب (که گوییا دنباله داشته است)، "به احتمال قوی توسط مارگارت تاچر، نخست وزیر وقت، فرانسیس پیم، وزیر امور خارجی، و کالین فیگرز، رییس ام-آی-شش، تایید" شده بود، آنهم به گمان بسیار پس از رایزنی با لابی های کمپلکس های نظامی-صنعتی، و نیز سرکردگان کنسرن های نفتی-نظامی-مالی جهانی: چرا که چپ ها و کنشگرهای کارگری آشکارا در برابر سیاست های اقتصادی-اجتماعیِ راست روانه و بازارگرایانه ی بنیادگرایان اسلامی و نیز دنبال گیری جنگ با عراق پس از آزادی خرمشهر، رده های انبوه تری (بویژه پس از همبستگی "سازمانی" دو نیروی چپگرای ایران) آراسته بودند

و این هم نمونه هایی تاریخی از اینگونه ترفندها، در پیوند با سده ی نوزده میلادی: Ťاز جهت تحریک و انتریک از جانب انگلیس در کشور ما، تاریخ این دوران غنی است. از آن جمله در پشت رویدادهای مربوط به قتل گریبایدوف ادیب و شاعر بزرگ روس، مرگ مرموز و زودرس عباس میرزا نایب السلطنه، حوادث هرات، قتل قائم مقام و امیرکبیر، موافق اسناد و مدارک فراوان می توان بازی های چرکین دیپلماسی انگلستان را دید. Ťشعار استعماری Ťدفاع از هندوستان، کوشش انگلستان برای حفظ نظارت خود بر افغانستان (چون پیمان نامه های ناآشکار و آشکار امروزی)، تمایل انگلستان به تبدیل ایران به کشور دست نشانده و بازار فروش کالاهای خود (چون بازار مصرفی-نفتی کنونی)، شیوه های پلید فاسد کردن، رشوه دادن، شایعه افکندن، کشتن مخالفان آن هم با دشنه از پشــت (مانند کشتارهای چند دهه ی گذشته با یاری جیره خواران و ماموران رنگارنگ و نهان خود)، چنین است پیش-درآمد رعشه آور سیاست های استعماری انگلستان در کشور ما … قرارداد (ترکمن چای) از قرارداد گلستان به مراتب بدتر بود، ولی اقدامات کاملا خبط و گاه فتنـه انگیز سیاسی، مانند فتوای جهاد روحانیون علیه روسیه به تحریک عمال انگلستان، سپس اعلان جنگ از جانب ایران به روسیه به غرور برخی تجدید سازمان های سطحی در ارتش (کمابیش چون رجزخوانی های پاره ای از بلندپایگان سپاهی و ارتشی در رژیم ولایی)، علیرغم توصیه صریح میرزا ابوالقاسم قائم مقام پیشکار ولیعهد در جلسه مشورتی با حضور فتحعلیشاه در مورد خودداری از تجدید جنگ با روسیه، ایران دوران فتحعلیشاه را به کاری که فاجعـــــــــــه آمیز بود"، کشاند: فاجعــــــــــــه ای که می توانــــــــــــــد بازخوانده شود

جاسازی "هفت خواهران" به کمک کاتوزیان

محمدرضا پهلوي پس از آنکه به وسيله کودتاي نفتی آمريکايي-انگليسي و با حمايت روحانيان مرتجعی همچون کاشاني و بهبهاني به سلطنت بازگردانده شد، برنامه ی حساب شده ای را برای سرکوب چپی ها و ملی ها که در سازماندهی کارگران نفت جنوب و ملی شدن صنعت نفت نقش برجسته داشتند، آنهم به کمـــــــک روحانيـــــــت مرتجـــــــع، در دستورکار خود نهاد

محمدرضا پهلوي در کتاب “مأموريت براي وطنم” در مورد ارتباط تنگاتنگش با اسلام از جمله مي نویسد: “کمي بعد از تاج گذاري پدرم دچار حصبه شدم و چند هفته با مرگ دست به گريبان بودم و اين بيماري موجب ملال و رنجش شديد پدر مهربانم شده بود. در يکي از شب هاي بحراني کسالتم مولاي متقيان علي عليهالسلام را به خواب ديدم که درحالي که شمشير معروف خود ذوالفقار را در دامن داشت و در کنار من نشسته بود، در دست مبارکش جامي بود و به من امر کرد که مايعي را که در جام بود بنوشم. من نيز اطاعت کردم و فرداي آن روز تب ام قطع شد و حالم به سرعت رو به بهبودي رفت. طي همان سال، دو واقعه ديگر براي من رخ داد که در حيات معنوي من تأثيري بسيار عميق بر جاي نهاد. در دوران کودکي تقريباً هر تابستان همراه خانواده خود به امامزاده داود مي‎رفتيم. براي رسيدن به آن محل، ناچار بوديم که راه پرپيچ و خم و سراشيب را پياده و با اسب طي کنيم. در يکي از اين سفرها که من جلوي زين اسب يکي از خويشاوندان خود که سمت افسري داشت، نشسته بودم ناگهان پاي اسب لغزيده و هر دو از اسب به زير افتاديم. من که سبک تر بودم با سر به شدت روي سنگ سخت و ناهمواري پرت شدم و از حال رفتم. هنگامي که بهخود آمدم، همراهان من از اينکه هيچ گونه صدمه اي نديده بودم، فوق العاده تعجب مي کردند. ناچار براي آنها فاش کردم که در حين فروافتادن از اسب، حضرت ابوالفضل فرزند برومند حضرت علي ظاهر شد و مرا در هنگام سقوط گرفت و از مصدوم شدن مصون" داشت

گسترش “مذهب اثني عشري” از وظايف برجسته ی کودتاچیان

محمدرضا پهلوي خود را به شکلي نجات دهنده دين اسلام در ايران مي دانست و گسترش “مذهب اثنيعشري” را از وظايف عمده سلطنت بهشمار مي آورد. در کتاب “شيعه در تاريخ ايران”، می خوانیم که محمدرضا در اين رابطه دست به اقدام هايي نيز زد. ازجمله روزه خواري در اماکن عمومي و ادارات دولتي در ماه رمضان ممنوع شد. استاندار خراسان که به باور روحانيون در زمان رضاشاه حمله و کشتار مخالفان مذهبي شاه در مشهد را سازمان داده بود، برکنار گرديد. ممنوعيت زيارت حج برداشته شد و براي بهبود اوضاع مدارس ديني اقدام هايي صورت گرفت

پژوهنده ای در در اثري به نام ”کلاه گوشه نوشيروان“، به اين نکته اشاره مي کند که در اواخر سلطنت محمدرضا پهلوي کوشش مي شد براي فريب مردم و نجات از بحران، با جعل و دروغ پردازي، هويت نويني براي خانواده سلطنتي باهدف سياسي اي مشخص تراشيده شود. در این پژوهش می آید: “در مملکت ما، تاريخ سلسله هاي بزرگ با روحانيت پيوند خورده است… هيچ خانداني در تاريخ ايران قدرت نيافتهاند، مگر آنکه به صورتي خود را پيوند زده باشند با عالم روحانيت، و نسبت عترت، و اين امري است که حتي در همين اواخر- و آخرين سلسله هاي سلطنت- هم مي خواست انجام شود، پيوند هم زده شد، منتهي به قول باغبان ها، از بس پرزور بود، ”پيوند پراند“… بعض روزنامه ها که نسبت بعضي (خانواده پهلوي) را سال ها پيش به پارتيان و ناطقين به فهلويات رسانده بودند، به فکر تجديدنظر در نظر خود افتاده، نسبت آن قوم را به ابناء محمدي… اعلام کردند ... براي تأييد اين نظر تصويري از مجله خواندني ها، منتشر شده که در آن مي خوانيم: “وليعهد ايران (رضا پهلوي) از ابناء محمدي و سلاله هاشمي است. مثل اينکه تقدير چنين خواسته تا هرچه شاهنشاه مي کنند بي سابقه و بکر و در جهت منافع مادي و معنوي ملت باشد: زيرا به حکايت تواريخ متقن از صدر اسلام تا کنون سابقه نداشته تا يکي از ابناء محمدي و سلاله هاشمي به ولايتعهدي اين کشور برگزيده شود و باز براي اولين بار است که وليعهد گرامي ايران از طرف پدر عظيمالشأن خود به نژاد پهلوي و از ناحيه علياحضرت فرح شهبانوي ايران به محمد بنعبدالله پيغمبر مقدس اسلام و مربي بشريت منسوب" مي شوند

نفتخواران به واپسگراترین کاتوزیان  رو می آورند

يکي ديگر از اقدام هاي محمدرضا شاه براي جذب مرتجعترين رهبران مذهبي وقت، دعوت او از آيتالله قمي براي بازگشت به ايران از نجف بود. قمي در زمره ی مرتجع ترين رهبران مذهبي وقت بود که زنده ياد کســـــــــــروي را مرتــــــــــــد خوانده بود. قمي در پي دعوت فرستاده شاه به نجف، به ايران بازگشت و از سهيلي نخست وزير وقت خواست يک سري اقدام ها در زمينه احيـــــــــــاي مســــــــائل اســــــــلامي در سطح جامعه انجام شود که با موافقت محمدرضا رو به رو شد

اين خواست ها ازجمله عبارت بودند از: برگــــــــرداندن اداره مالکيــــــــتهاي وقفـــــــي به روحانيون، بستن مدارس مختلط، تعطيلی های دینی، و تعليم اجبــــــــاري شرعيات در تمام سطوح آموزشي تحت نظارت روحانيون که بي شک به نفـــــوذ افکـــــار مذهبــــــي در آموزش و پرورش کشور ياري رساند

محمدرضا شاه در مصاحبه با اوريانا فالاچي، در مورد باورهاي مذهبي خود با مدعياتي که بيشتر به تخيلات فردي غيرمتعادل به لحاظ فکري شبيه است، ازجمله گفت: “من به کلي تنها نيستم، زيرا نيرويي که ديگران نمي بينند، مرا همراهي مي کند. يک نيــــــــروي عرفـــــــاني. وانگهي من پيام هايي دريافت مي کنم، پيام هاي مذهبي. من خيلي مذهبي هستم. به خدا باور دارم و همواره گفته ام که اگر هم خدا وجود نمي داشت بايد اختراعش مي کرديم. واقعاً آن آدم هاي بدبختي که خدا ندارند، مرا سخت متأثر مي کنند. براي اين که شما حرف مرا باور نمي کنيد، به خدا ايمان نداريد، به من هم ايمان نداريد. کساني که ايمان ندارند زيادند. حتي پدرم هم آن را قبول نداشت. او هيچ وقت آن را قبول نکرد. او هميشه در اين مورد مي خنديد. به هرحال خيلي از مردم اگرچه محترمانه از من سؤال مي کردند که آيا مطمئن هستم که آنها وهم و خيال نبوده است. جواب من خير است. خير، براي اين که من به خدا ايمان دارم. به اين حقيقت که من به وسیـــــلهي خــــــــــدا انتخــــــــاب شدم که يک مأموريتي را به پايان برسانم. الهامات من معجــــــزه هايي بودند که کشور را نجات" دادند

پس از کودتای نفتی، شکنجه و کشتار زندانیان سیاسی در دستورکار

پس از کودتای سال سی و دو و با تأسيس “سازمان اطلاعات و امنيت کشور” ، ايران عرصه سرکوب هاي تبهکارانه خشن و خونين دگرانديشان گرديد

عکاسی ايراني که عکس هايش از روزهايي که تظاهرات خياباني و اعتراضها به رژيم پهلوي در جريان بود، تاريخي مصور از وقايع آن روزها پيشِ روي مي گذارد، در مصاحبه اي با رسانه های برون مرزی درباره دوراني که در زندان ساواک گذرانده بود، می گويد: “در دوره اي که دانشجوي معماري دانشکده هنرهاي زيباي تهران بودم، فعاليت هاي هنري ضد رژيم شاه داشتم. اين فعاليت ها درنهايت، بازداشتم را به دنبال داشت و سه سال در دوران پهلوي به زندان افتادم. پنج ماه اول بازداشت را جايي گذراندم که کميته مشترک ضدخرابکاري خوانده ميشد؛ مخوف ترين جايي که ساواک در اختيار داشت. شکنجه در اين زندان، اقدام غريبي نبود و من هم بينصيب نبودم. براي ماه ها، به طور پيوسته مي توانستيد صداي مردان، زنان و حتي گاه کودکاني را بشنويد که زير شکنجه بودند. من هم از اين قاعده استثنا نبودم؛ با کابل به کف پاهايم زده مي شد. از بازو يا پا از سقف آويزانم مي کردند و به من شوک الکتريکي" ميدادند

سازمان عفو بين الملل گزارشي از نقض گسترده حقوق بشر توسط رژيم پهلوي دارد. در گزارشی گفته شده است:“سرکوبي مخالفان سياسي به عهده ساواک- پليس مخفي ايران- است که با بي رحمي شديد انجام مي گيرد. پليس مخفي ايران داراي يک سيستم خبرچيني است که مأموران آن در تمام سطوح جامعه ايران نفوذ دارند و بنا به گفته مسافراني که از ايران آمده اند و همچنين تأکيد مخالفان رژيم ايران در خارج کشور، ساواک فضائي آميخته از رعب و وحشت ايجاد کرده" است. گزارش عفو بينالملل درباره وضعيت مخالفان در زندانهاي ساواک ميگويد: مخالفان با “شلاق و کتک، شوک برقي، کشيدن ناخن و دندان، تنقيه آب جوش، آويختن وزنه از بيضه، بسته شدن به تخت آهني داغ، فروکردن شيشه شکسته در مقعد و تجاوز” روبرو بودند

یا عضو حزب رستاخیز بشوید يا از ايران بروید

محمدرضا پهلوي در آخرين سال هاي حکومت خودکامه اش، حزبي  به نام “رستاخير ملت ايران" به راه انداخت و به تمامي مردم ايران امر کرد يا عضو اين حزب بشوند يا از ايران بروند! وی دو حزب فرمايشي “ايران نوين” و “مردم” را منحل کرد و اعلام کرد که در آينده دولت تک حزبي خواهيم داشت

محمدرضا در پاسخ به انتقادهاي خبرنگاران خارجي ازجمله مي گفت: ” آزادي انديشه! آزادي انديشه! دموکراسي، دموکراسي! با پنج سال اعتصاب و راه پيماييهاي خياباني پشت سر هم! دموکراسي؟ آزادي؟ اين حرف ها يعني چه؟ ما هيچ کدام از آن ها را" نمي خواهيم

کوتاه سخن، انقلاب بزرگ بهمن که طومار حکومت پهلوي ها در ايران را درهم پيچيد، برخلاف مدعيات پنداربافان، توطئه ی اربابان شاه براي جا به جا کردن او نبود، بلکه انقلاب ده ها ميليون ايراني بود، که جان به لب رسيده از حکومت ديکتاتوري و فاسد و وابسته ی محمدرضا، آزادي و استقلال و عدالت اجتماعي می خواستند

به بيراهه کشانده شدن و سرانجام شکست انقلاب بهمن به دست روحانيت تاريک انديش به رهبري خميني و همراهان او (نیز بنگرید به یادداشت پایان نوشتار، کودتای "بیست و هشت مردادی" رفسنجانی-خامنه ای پس از کشتار دلخراش هزاران زندانی سیاسی در کوران "فاجعه ملی") فاجعــــــــــــه اي بــــــــــــــود که روند تحول کشور ما به سمت آزادي و تحقق حاکميتي ملي و مردمي را تا کنون به تأخير انداخته است، ولي رونــــــد تاريـــــــخ را نمي تـــــــوان متــــــــوقف کــــــرد و دير يا زود راه حرکت به سمت ايراني رها از استبداد قرون وسطايي کنوني گشوده خواهد شد

اگر هشیارانه تر کار ورزیم، آينده ميهن ما با بازگشت به سيستم حکومتي اي که همچون حکومت کنوني ايران متعلق به قرون وسطاست، رقم نخواهد خورد

بخشی از نوشتار تارنمای "صدای مردم"، با افزوده ها و ویرایش هایی

فروردین هزار و چهارصد و دو

یادداشت یکم

کودتای Ťبیست و هشت مردادیť رفسنجانی (کابینه ی وی، بیست و هشت مرداد رونمایی گردید) در پایان دهه ی شصت خورشیدی – همانا پس از کشتار دلخراش هزاران زندانی سیاسی در کوران "فاجعه ملی" - را می توان آغاز برش چهارم نوسازي سرمایه داری استعمــــــــــــــاری در تاریخ ایران نامید. برش چهارم دنباله ی بازه ی سوم است زیر پوششی ولایی. ستـــون فقــــرات سامانه ی سرمایه سالارانه باری، نه نهاد پادشاهی، بلکه این بار نهاد پرستشگاهی بود. همسانی رویکردهای چند دهه ی گذشته ی نهاد پادشاهی و نهاد پرستشگاهی به مثابه ی ستــــون فقــــرات مناسبات بهره کشانه و استعماری فرمانروا بر کشورمان، چشم ناپوشیدنی است. بخش چشمگیری از نیروهایی که خود را زیر نام ملی و قومی و چپ پنهان کرده اند نیز، دانسته یا نادانسته، بر پیگیری مناسبات بهره کشانه ی پیشین پافشرده اند، با پیاده سازی اصل چهل و چهار قانون اساسی دشمنی ورزیده اند، از Ťپایینی ها" ابـــــزاری بهره برده اند، به سوداگران متروپل های کشورهای سرمایه داری چشم دوخته اند، و ناآشکار و آشکار به دنبال سهـــــم بیشتری بوده اند از دلارهای نفتی-گازی-کانی کنونی و آینده ی کشور. آنچه همگی خواسته اند و می خواهند چیزی نیوده و نیست جز دنبال گیری سیاست های دیکته شده از سوی صندوق بین المللی پول و بانک جهانی و کنسرن های فراملی، بویژه، پیاده سازی "تعدیل" ساختاری و خصوصی سازی، و نیز کنار راندن و از کار انداختن آشکار و ناآشکار آن نیروهای اجتماعی-سیاسی که مالکیت های بهره کشان را "مقدس" و ورجاوند نمی دانند

یادداشت دوم

در سالهای پس از رفرم ارضی محمد رضا پهلوی، "دست دولت برای سرمایهدارسازی بازتر شد، زیرا در این سال ها بر اثر مبارزات كشورهای نفتخیز، بر درآمد آنها از نفت افزوده گشت، و دولت ایران نیز علاوه بر آن، بر تولید و صدور هرچه بیشتر نفت از جانب كنسرسیوم تكیه كرد. درآمد دولت افزایش یافت و برای انتقال آن به سرمایهداران راهحل هایی پدید آمد. از جمله اراضی ملاكین را كه به دهقانان منتقل كردند بیش از بیست میلیارد ریال ارزیابی كرده از كیسهٔ دهقانان و با کمک صندوق دولتی به آنها پرداختند تا بخشی از آن را به صورت سرمایه به كار اندازند ... اما این پول ها كه در زمان خود و به مقیاس ایران عظیم است، هنوز درد سرمایه دار نوخاسته و Ťدرندگان انباشت بدوی سرمایهť را دوا نمی ‏كرد. افزایش تولید نفت و سپس بالا رفتن قیمت آن، سرچشمهٔ بزرگ انباشت بدوی شد. دستگاه دولتی به اهرمی مبدل گشت كه درآمد نفت را دریافت كرده و به انواع و اشكال میان سرمایهداران خارجی و داخلی تقسیم كند (در Ťخلافت نفتی ایرانť نیز سخن بود از همکاری "هشت برادران نفتی" ولایی و غول های نفتی جهانی، برای ساختن شمار بیشتری Ťگرگ محلیť، آنهم از راه انتقال مستقیم و نامستقیم دلارهای نفتی-گازی چند دهه ای) ... كانال هایی كه بخش بزرگی از پول نفت را به صندوق گروه معدودی می ریزند، آن قدر فراوان است كه مشكل بتوان تمام آنها را برشمرد. به چند مورد اشاره می کنیم. آشكارترین این كانالها انتقال بیپرده ی پول نفت- كه مال عموم مردم است- به سرمایه داران است، كه به صورت کمک بلاعوض و گاه وام بی بهره یا كم بهره انجام می شود. بانک اعتبارات صنعتی نیز كه بانک دولتی است، به نوبه ی خود 132 میلیارد ریال برای صنایع بخش خصوصی اعتبار می دهد و بانکها و مؤسسات دولتی دیگر به دنبال آن میآیند. دو نكته را یادآوری میکنیم. یکی اینكه اصطلاح Ťبخش خصوصیť در قاموس اقتصادی امروز ایران نام مستعار سرمایهداری بزرگ است، والا سرمایههای کوچک، حق حیات محدودی دارند و همواره شرط انتقال پول دولت به جیب سرمایه دار، بزرگ بودن این جیب است. نكته ی دوم، بزرگی رقمهای انتقالی از منابع دولت (پول مردم) به صندوق سرمایههای بزرگ است ... انتقال مؤسسات سودآور دولتی (آنچه در ایران ولایی "خصوصی سازی" برای بخشی، و Ťخودی سازیť یا Ťخصولتی سازیť برای بخش دیگری از بورژوازی نوخاسته ی بومی خوانده می شود) نیز از وسایل مهم سرمایه دارسازی است. دولت از بودجهٔ عمومی، مؤسسه ای را كه ایجاد آن مستلزم سرمایه گذاری سنگینی است، می سازد و هزینه های آن را می ‏پردازد و ضررهای نخستین سالهای فعالیت را تقبل میکند، و آنگاه كه سودآور شد، به سرمایه داران نوخاسته تقدیم میکند. دولت گاه چنان تخفیف هایی قائل می شود كه لااقل در موارد معینی كه خریدار از نزدیکان حكومت باشد، معامله به رایگان انجام گیرد (آن چه در Ťخلافت نفتیť پساشاهی به بهانه ی Ťچابکť سازی دولت، ، آنهم با "ابلاغیه ولی فقیه "، از آن خـــــط به خــــط کپی برداشته اند). در كنار این نوع انتقالهای مستقیم پول نفت و درآمد ملّی به سرمایه داران نوكیسه، انواع راه های غیرمستقیم نیز وجود دارد كه مهمترین آنها عبارت است از معافیت های مالیاتی، حمایتهای گمركی، و نظایر آن. و تازه اینها کمک های رسمی و قانونی دولت به سرمایه داران نوكیسه است. در دستگاه دولتی فاسد، هزاران راه غیرقانونی نیز وجود دارد. دزدی، رشوه خواری، معاملات كثیف با انحصارات خارجی، حسابسازی و كلاه برداری، از كارهای كاملاً عادی مقامات عالی دولتی ایران است ... ما هم اكنون این واقعیت دردناک را در كشورمان به چشم می بینیم. مشتی درنده كه به هیچ اصل اخلاقی و به هیچ قانون و عُرفی، جز غارتگـــــــــــری، دزدی و پشت هم اندازی معتقد نیستند، اموال عمومی را غارت می کنند، مالكیت وسیع ترین قشرهای تولیدكنندگان کوچک را از میان میبرند، با یک گردش قلم 230 میلیارد ریال از درآمد مردم را به بزرگترین سرمایه داران می بخشند، ولی دهقان سلب مالكیت شده و گرسنه را دستگیر كرده به اردوگاه كار می فرستند، و كارگری را كه با پنج سر عائله، دستمزد ده-پانزده تومانی دارد و اضافه دستمزد میخواهد، به گلوله می بندند (درست همان کاری که زراندوزان ولایی ریزه خوار استعمار، با اسم مستعار پشتیبانی از Ťمستضعفینť و Ťمبارزه با استکبار جهانیť، گستاخانه تر و خون بارانه تر بازخوانده و می خوانند). ما می گوییم مالكیت دهقانان و تولید كنندگان کوچک و متوسط شهر و ده محترم شمرده شود، و همچنین مالكیت عمومی به طریق اولی محترم و دست نخورده بماند. مال مردم، به یک مشت بورژوای نوخاسته منتقل نشود ...  درآمد عمومی به نام عموم مردم و به سود عموم مردم ایران به كار افتد، در رشته هایی كه به سود مردم است سرمایه گذاری شود، و درآمد حاصله از آن نیز صرف رفاه عمومیشده و بخش قابل پس انداز آن در مالكیت عمومیť بماند

یادداشت سوم

در کـــــــوران سرکـــــــــوب ها و کشتــــــــارها، سوداگران کشوري-منطقه اي-جهاني چه دارايي هاي همگاني را بر باد مي دهند و فراچنگ می گیرند، تنهـــــــــــــا پنج نمونه از بسیـــــــــــارها

يکم: در کوران کشتارها، "ابلاغيه" ولي فقيه "به واقعيت بدل" گردبد - "قفل گشايي از ورود بخش خصوصي به بازار نفت" براي ربودن دلارهاي بيشتر

دوم: واگذاري "مخفيانه" مهمترين پالايشگاه گاز کشور - شادماني فراوان ريزه خواران کنسرن هاي جهاني  در ايران

سوم: "تعامل" نهصد ميليون دلاري ولاييان بر سر ميدان بزرگ گازي کيش - پس از پارسجنوبي بزرگ ترين طرح گازي کشور

چهارم: "فرصت" کاني-نفتي ساخت و پاخت با ميلياردرهاي رياض - بازيدوسر برد براي خلفاي نفت ايران و سلاطين نفت عربستان، و نه کارگران و رنجبران منطقه

پنجم: غول های نفتی باختری رو به بستن پیمان نامه ی بیست و هفت میلیارد دلاری با دست پروردگان نفتی خویش در عراق – بازيپرسود برای ریزه خواران هم پیمــــــــان دو ســــــــــوی مـــــــــــرز، و نه ستم دیدگان عراق و ایران

در پيوند با پيکارهاي کنوني مان

به سوي گردآوري نيروهاي راستين ملي-دمکرات يا "همه با هم" خميني وار

http://www.b-arman.com/html/yaddasht_c_1171_hamebaham.html

از بيانيه هنرمندان و نويسندگان: در زير درفش داد گرد هم آييم

http://farakhan-iran.com/html/g_1610_payam_41.html

نبرد بي گسست با رفرميسم و ناسيوناليسم و شوينيسم

http://www.b-arman.com/html/yaddasht_b_1164_gafgaz.html

پيکار فرهنگي با خردستيزان و بيدادگران

http://www.b-arman.com/html/darbargarye_katuzy.html

توقف خصوصي سازي و توقف نوليبراليسم يا مصادره يکان هاي کليدي با اصل چهل و چهار

http://www.b-arman.com/html/yaddasht_c_1175_tawagofhtml

گفتماني گرهي: ملي-مردمي کردن مواد خام و رشته هاي وابسته بدان

http://www.b-arman.com/.../yaddasht_c_1174_goftmanegerehi...

اصل چهل و چهار قانون اساسي چه مي گويد

http://www.b-arman.com/html/yaddasht_c_1176_asle_44_45.html

خام فروشي با پتروشيمي ها زير نهان-نام صادرات نفتي و صنعتي کردن

http://www.b-arman.com/html/yaddasht_c_1173_petroshemy_.html

چرا صندوق نفتي-گازي پياپي "جارو" مي شود

http://www.b-arman.com/html/yaddasht_c_1172_jarushodan.html

سرچشمه انباشت آغازين سرمايه در ايران

http://www.b-arman.com/html/yaddasht_c_1177_anbasht.html

سرمايه دار سازي در نهاد پادشاهي

http://www.b-arman.com/html/yaddasht_c_1178_pdshahi.html

سرمايه دار سازي در نهاد پرستشگاهي

http://www.b-arman.com/html/yaddasht_c_1179_katuzi.html

درباريگري کاتوزي در تاريخ ايران

http://www.b-arman.com/html/yaddasht_c_1181_katuzian.html

سوداگري براي چنبره بر گنجينه هاي نفتي-گازي-کاني گرانسنگ باختر آسيا

http://www.b-arman.com/.../yaddasht_c_1185_pan_islamism.html

کنکاشي در بحران هاي چرخه اي سرمايه داري

http://www.b-arman.com/html/yaddasht_a_1159_bohran_2.html

لايه بندي ها و رده آرايي هاي نوين اجتماعي

http://www.b-arman.com/html/yaddasht_146_taamol.html

نگاهي به چند نشان گذاري تاريخي براي دريابيدن Ťبـــرخـــيť از ريشه هاي شورش هاي اجتماعي

http://www.b-arman.com/html/yaddasht_c_1188_panj_neshan.html

مي توان از بازخواني سه شکست تلخ تاريخي، ناکامي انقلاب مشروطه و سرکوبي جنبش ملي شدن نفت و کجراني انقلاب مردمي بهمن، جلوگرقت، اگر که کارگران و رنجبران و دادخواهان هشيارانه تر پيش تازند

از مورالس، کارگر کامياب بوليوي که سودآورترين بخش هاي افتصادي را به مالکيت همگاني درآورد و راه را به ديگر کارگران جهان نشان داد: به وجود آوردن رهبران جديد نياز به هدايت و رهبري زيادي دارد. (من) اين کارها را مي کردم، در اختيار گذاشتن تجربه ي مبارزه ي سنديکايي ام، و نيز تجربه ام در مبارزه ي انتخاباتي و اداره ي دولت. سياست (مردمي) علمِ خدمت، تلاش، تعهد، و فداکاري براي اکثريت و بينوايان است. بديهي است که سياست، مبارزه اي ميان منافع گوناگون و متفاوت است. و چيزي که ما را از ديگران متمايز مي کند اين است که ما براي منافع مشترک، منافع جمعي، به نفع تهي دستان مبارزه مي کنيم. مبارزه ي ما براي تمرکز سرمايه در دست تعدادي اندک نيست، بلکه بازتوزيع ثروت است به طوري که حدّي از برابري، عدالت اجتماعي، و صلح همراه با برابري و عزت و عدالت اجتماعي تأمين و تضمين شود. ما بايد از نظام سرمايه داري دست مي کشيديم. در اين نظام جنبش هاي اجتماعي را تروريست مي نامند، و در آن قرار نيست که اتحاديه هاي صنفي و کارگري در سياست وارد شوند. اما ما گفتيم که ما حقوق سياسي داريم و نمي توانيم فقط اتحاديه هاي صنفي و کارگري باشيم و فقط به خواست هاي صنفي کارگران بپردازيم. اگر خواهان دگرگوني هاي عميق هستيم، ايجاد دگرگوني هاي عميق در ساختارهاي دولتي (افزوده ما: ساختارهاي زمامداري) نيز اهميت مي يابد. تا حدودي با کارگراني مشکل داشتيم که بر استقلال اتحاديه صنفي و کارگري و موضع غيرسياسي آن پافشاري مي کردند. مدرسه من مبارزه سنديکايي، مبارزه اجتماعي، مبارزه در ميان جامعه بود

 

click

click

بهارا باش کاين خون گل آلود

برآرد سرخ گل چون آتش از دود

 click

قاجاریان تراژدی صفویان، و ولاییان کمدی آنانند

جسد او (شاه عباس) بعدها از "کاشان به قم منتقل شد و عده ای نوشته اند که این کار پنهانی انجام شد، بعض سیاحان نوشته اند که پادشاهان صفوی، از ترس اینکه مبادا استخوان های آن ها به سرنوشت استخوان شاه تهماسب دچار شود، وصیت می کردند که بعد از مرگ آن ها، چند تابوت مشابه از دروازه های شهر خارج کنند و هر کدام را به طرفی ببرند تا معلوم نشود قبر شاه کجاست، و به همین سبب سنگ قبر شاه عباس در کاشان هم نوشته ای به نام ندارد". دوسرسو نویسنده فرانسوی سده ی هیجده میلادی نیز به همین ناخشنودی ها اشاره دارد، وقتی یادآور می شود؛ "از آنجا که در زمان او (شاه عباس) تاج و تخت پادشاهی در دودمان صفوی نوپا بود، چون او نبیره ی شاه اسماعیل بود و پادشاهی این خاندان میان مردم هنوز آیین دیرینه ای نشده بود، Ťترس شاه عباس از مردم کشور خود، بیشتر از ترس همسایگان برون مرزیť بود. شاه عباس در همه ی شهرها و نقاط کشور گروه های آمیخته ای از نژاد و زبان گرد می آورد تا از لحاظ آداب و رسوم و عقاید متفاوت باشند. مردم گرچه همه پیرو یک قانون و دستور بودند، ولی با سیاست (افزوده ی نگارنده: "سیاست تفرفه بیانداز و حکومت کن" یا سیاست "حیدری-نعمتی")، اتحاد و یگانگی در میان آن ها بر علیه دولت غیرعملی می گردید." (آن چه امروز نیز دزدان ولایی و دزدان دریایی، دست در دست هم بدان عمل می کنند). و اینجا یک پرسش از دست اندرکاران "نظام ولایی": آیا دست اندرکاران "نظام ولایی" پس از سه ده سیاهکاری و خون ریـــــــــــزی، سرنوشتی چون "شاهان دین پناه" صفوی خواهند یافت. چند سده پیش، زمینه ی نخبه زدایی و بی رنگ شدن علوم اثباتی و تجربی، و پر رنگ شدن گرایش های خرافی و غیرتجربی را، مجتهدان "متعصب" و "نادان" و "ثروتمند" صفوی فراهم می ساختند، و امروز زمینه ی دگراندیش کشی ها و خرافه گرایی ها را "متعصبان" و "نادانان" و "دارایان" رنگارنگ ولایی فراهم می سازند. آیا فاجعه ی ملی در سال شصت و هفت و کشتار هزاران زندانی سیاسی در دوران "طلایی امام" بازخوانی چنین رویدادهای تلخی نیست: "دو تن از سرداران مراد بیک جهان شاهی و سایلتمش بیک را غازیان (سربازان شاه اسماعیل "مرشد کامل" و متعصب شیعه) زنده زنده به سیخ کشیدند و بریان کردند و به عنوان هشداری به دیگران، به جای کباب" خوردند

 

اصل چهل و چهار قانون اساسی: پایه ای برای مصادره ی دارایی هایِ به یغما رفته ی توده ها از سوی بازاریان بزرگ، بنیاد-موقوفه خواران فربه، پاسداران بلندپایه، و نوسوداگران مالی-مونتاژی در "خلافت نفتی" ایران

نظام اقتصادی جمهوری اسلامی ایران بر پایه سه بخش دولتی، تعاونی و خصوصی با برنامه ریزی منظم و صحیح استوار است. بخش دولتی شامل کلیه صنایع بزرگ، صنایع مادر، بازرگانی خارجی، معادن بزرگ، بانکداری، بیمه، تأمین نیرو، سدها و شبکه ‏های بزرگ آبرسانی، رادیو و تلویزیون، پست و تلگراف و تلفن، هواپیمایی، کشتیرانی، راه و راه ‏آهن و مانند اینها است که به صورت مالکیت عمومی و در اختیار دولت است. بخش خصوصی شامل آن قسمت از کشاورزی، دامداری، صنعت، تجارت و خدمات میشود که مکمل فعالیتهای اقتصادی دولتی و تعاونی است

از اصل ۴۵ قانون اساسی: پایه ای برای بازپس گرفتن دارایی های تاراج شده ی مردم ایران از دست اندرکاران سامانه ی ولایی

انفال و ثروتهای عمومی از قبیل زمینهای موات یا رها شده، معادن، دریاها، دریاچه ها، رودخانه ‏ها و سایر آبهای عمومی، کوه‏ها، دره‏ ها‏، جنگلها، نیزارها، بیشه های طبیعی، مراتعی که حریم نیست، ارث بدون وارث، و اموال مجهول ‏المالک و اموال عمومی که از غاصبین مسترد میشود

چهار ستون اقتصادي سامانه ولايي که صدها و بلکه هزارها ميليارد دلار سرمايه هاي مردمی را در درازنای چند دهه به جیب زده یا بر باد داده اند، نزديک به هشتاد درصد اقتصاد ايران را زيردست دارند. اين جهار نيرو عبارتند از بازرگانان بزرگ، بنياد-موقوفه خواران فربه، پاسداران بلندپایه، و نوسوداگران مالی-مونتاژی در درون سامانه ی ولايي. دستياران نهان و نانهان برون مرزي آنان نيز بویژه انحصارهاي نفتي-نظامی-مالی بين المللي هستند. سرکوب گستاخانه و خونبارانه ی جنبش هاي زنان و جوانان و روشنگران، و ویژگان کارگران و مزدبگبران و رنجبران، از سوی "خلفای نفت ایران" پوششي است براي اين چپاول کم پیشنه و همه سويه