داد

نشريه اجتماعي-اقتصادي

و پژوهشي-تاريخي

click
click
click
click
click
click

ایمانول کانت میگفت: "هر عمل غیر انسانی که در حق کسی صورت می گیرد، انسانیت را در من از بین می برد." این امر اخلاقی موتور حرکت جامعه مدنی نوین است که دیگر نمی خواهد دنیایی را، که در آن هر پنج ثانیه یک کودک از گرسنگی می میرد، تحمل کند

کتاب پيشنهادي

????
?????? ??
???? ????? ? ???
click

گفتــــــمانی گـــــــرهی: نه تنها ملی-مردمی شدن نفت بدون پیروزی انقلاب ملی-دمکراتیک شدنی نیست، بلکه کامیابی انقلاب ملی-دمکراتیک نیز بدون حل بنیادی گفتمان نفت به سود "پایینی ها" ناشدنی است. در ایران، پیاده سازی بی کم و کاست اصل چهل و چهار قانون اساسی و کنترل "به راستی" دمکراتیک و شورایی یکان های کلیدی از سوی کارگران و مزدبگیران می تواند زمینه ی این کامیابی را فراهم سازد: هم برای تامین هزینه ی خدمات اجتماعی رایگان یا بساارزان دولتی-تعاونی برای "پایینی ها"، و هم برای انباشت کلان سرمایه به منظور تدارک انقلاب صنعتی. بنا به آزمون های جهانی، دستیابی بدین خیزش صنعتی در درازی دو تا سه دهه شدنی است. سامانه های بهره کشانه ای که در کشورهای روبه رشد از سوی "یک درصدی" های جهان پشتیبانی می شوند (و در ایران: قاجارها و پهلوی ها و ولایی ها)، راهبند بزرگی بوده و هستند در گدار این گونه دگردیسی های شتابان و پایـــــــــــدار و مردمی

لگام گسیختگان ِ بحران ها و رکودهای ِ اقتصادی

???? ????????

رکودِ اقتصادي "آغاز و پايانِ بازه ي اصليِ بازتوليدِ چرخه ايِ آنارشيستي در پيوستارهايِ سرمايه داري ست. در اين آنارشيسمِ ناخونبار يا خونبار، نوسازي ها و نوترازي ها و نوهموزني ها و نوزنجيره سازي ها در درونِ يک رشته و نيز در ميانِ رشته هايِ گوناگونِ اقتصادي، هم در گستره ي کشوري و هم در پهنه ي فراکشوري، پرداز مي خورد، و نودرآميزي هايِ انحصارگرانه ترِ کشوري-منطقه اي-جهاني برنامه ريزي مي شوند. در کورانِ بحرانِ آنارشيستي-کوماندوييِ سرمايه داريِ بساانحصاري، نه تنها کارگران و مزدبگيران بي چيزتر و بي پناه تر مي شوند، بلکه خُردپيشه گان و بخشي از سرمايه دارانِ کوچک و ميانه نيز بيشاتر بلعيده مي شوند تا سامانه ي سرمايه داري انحصاري تر و گستاخانه تر و جنگوَرانه تر شود. آنارشيسمِ لگام گسيخته ي سرمايه داريِ انحصاري که ويژگون در بازه ي رکودهايِ ژرفِ چرخه اي برمي تابد، مي تواند اقتصادِ ميليتاريستيِ گسترده تر پي داشته باشد و به سياست هايِ گوناگونِ ناسيوناليستي يا شوينيستي يا فاشيستي بيش از پيش بگَرايد، تا با ياري آن، بهره کشي ها و دست درازي ها و کشورگشايي ها و منطقه ي نفوذ آفريني ها و مستعمره سازي ها و ريزخوار آفريني هايِ آينده را زوروَرانه تر کاربردي" کند

از پژوهش "جستاری در بحران هاي چرخه اي سرمايه داري" نگاشته در سال 2020 ميلادي

تاریخ بارها نمایانده است که بحران ها و رکودهایِِ بسیار رژفِ اقتصادی به سترگ جنگ ها می انجامند، بویژه با دو آماج: سرکوباندن ِ ناخرسندان ِ درونی و فروکشاندنِ هم چشمان ِ بیرونی

بحرانِ چرخه ایِ هنور نیانجامیده ی آغازیده از سالِ دو هزار و نوزدهِ میلادی، رکودِ درازگاهِ اقتصادی در بیشترِ کشورهایِ سرمایه داریِ پیشرفته و ناپیشرفته را پی داشته است

بنا به داده هایِ تاکنونی، نشانی از پایانِ این بحرانِ بسیار ژرفِ اقتصادی در چشم انداز نیست. میلیتاریسمِ از کمپلکس هایِ نظامی-صنعتی-دیجیتالی مایه ستانیده ی لگام گسیخته ترِ رو به درون و برون، برآیندی ست از این آشوبِ اقتصادی

بدین بحرانِ چرخه ایِ اقتصادی می توان از چند چشم انداز نگریست

نخست اینکه، این بحران بسیار ژرف است و همه ی داده هایِ اقتصادیِ در دسترس نمایانگرِ ژرف تر گردیدنِ آن می باشند

دوم اینکه، این بحران با انقلابِ چهارمِ صنعتی که بیشتر دیجیتالی ست، درآمیزیده، و به دگرسانی ها در یکان هایِِ اقتصادی و بازارها و کاربازارها، ژرفای و پهنایِ تازه ای داده است

سوم اینکه، علیرغمِ جاسازیِ ریزه خوارانِ کشورهایِ صنعتی در آسیا و افریقا و امریکایِ لاتین، جنبش هایِ ضداستعماری و گاه ضدسرمایه داری در کشورهایی بالنده (رو به رشد) بالا گرفته اند و سامانه ی سرمایه داریِ پانصد ساله ی بویژه استوار بر انباشتِ سرمایه از راهِ چپاولِ دارایی ها و موادخامِ کشورهایِ مستعمره را به چالش کشانده است. کشورهایِ هَموَندِ بریکس، از آن میان و بیشاکم، گرایش هایِ ضداستعماریِ این کشورها را باز می تابند

چهارم اینکه، زنجیره هایِ تولیدی و ناتولیدیِ منطقه ای- جهانیِ سامانه ی سرمایه داری که در کورانِ رکودهایِ چرخه ایِ اقتصادی بازسازیِ ویژه می شوند، به انگیزه ی همکاریِ نارسایِ کشورهای بالنده (رو به رشد) و گاه کارشکنی آن ها، تاکنون نتوانسته اند به درستی بازسازی و نوسازی گردند. یکی از برجسته ترین دشواری هایِ بخشِ چشمگیری از شرکت هایِ کوچک و میانه ی کشوری و نیز انحصارهایِ فراکشوریِ وابسته و پیوسته به این زنجیره هایِ جهانی، هزینه ی افزون ترِ انرژیِ درخواستی در این بنگاه هاست

پنجم و بویژه اینکه، اقتصادِ هَموَندانه ی شتابان صنعتی-فن آورانه-دیجیتالی شده ی چین و صادراتِ گوناگون تر و افزون تر آن کشور به چارگوشِ جهان، نه تنها بازارهایِ سنتی، بلکه بازارهایِ ناسنتیِ کشورهایِ پیشرفته ی صنعتی را به چالش کشانده است

پیامدِ این دگرگونی ها برای سرمایه داریِ بساانحصاریِ آغاز سده ی بیست و یک میلادی، از آن میان، آنکه

موادخام گران تر یا کمتر یا دشوارتر به دستش می رسد

هزینه ی بخش هایِ گوناگونِ اقتصادی اش، بویژه بخش هایِ تولیدی اش، برمی افزاید

به ارزِ جهانی و منطقه ای اش آسیب هایی می رسد

بالشِ نیروهایِ تولیدی اش فرومی کاهد

رکودِ اقتصادیِ چندساله گریبانش را می گیرد

بحرانِ چرخه ایِ بساژرف به اقتصادِ دیوانه وارترِ میلیتاریستی اش می کشاند

نشانه هایِ روشن تری از درآمدنِ سامانه ی سرمایه داری به بازه ی تلاشی – چون بازه ی پایانیِ سامانه ی فئودالی – خود می نمایند

درآمدنِ آشکارتر به بازه ی تلاشی و فروپاشی، باری، به معنایِ به پایان رسیدنِ خوداخودیِ سامانه ی سرمایه اری نیست

بدونِ بودنِ نیرویِ براستی جایگزین، و در کانونِ آن نیرویِ کارگران و کاروَرزان، رسیدن به سامانه ی اقتصادی-اجتماعیِ هَموَندانه ناشـــدنی ست

 هسته ی مرکزیِ این نیرویِ جایگزینِ جهانی را می توان اینگون پرداز زد: کارگرانِ کشورهایِ بیشاکم استوار بر اقتصادِ هَموَندانه، کارگرانِ کشورهایِ سرمایه داریِ پیشرفته، و کارگران و رنجبرانِ کشــــورهایِ بالنده (رو به رشد

یکی از برجسته ترین وظیفه هایِ سازمان ها و حزب هایِ سیاسیِ براستی پشتیبانِ "پایینی" ها، تمرکز بر کارِ سندیکایی، و همزمان با آن، نبردِ بی گسست با گرایش هایِ رفورمیستی و ناسیونالیستی و شوینیستی در درونِ سندیکاها و جنبشِ کارگری ست

آزمون هایِ پارینی و کنونیِ جنبش هایِ کارگری-مردمی در چارگوشِ جهان، از آن میان در امریکایِ لاتین نیز، و از آن دست در بولیوی نیز، نمایانگر آنند که نه تنها در کورانِ پیروزیِ بازه ای بر بورژوازی، بلکه پیش و پس از آن نیز می بایست بر گردآوریِ نیروهایِ راستینِ پشتیبانِ "پایینی" ها پای فشرد، بویژه با دراندازیِ خواست هایِ بسیارِ روشنِ بازه ایِ اقتصادی در راستایِ خلعِ مالکیت دَرنده ترین و خطرناکترین و پُرترفندترین دشمنانِ "زمین و کارگران" از سویی، و برنامه ریزیِ حساب شده برای چیرگی بر برجسته ترین گلوگاه هایِ اقتصادی-اجتماعی-فرهنگی-امنیتی از دگرسویی (نیز بنگرید به یادداشت ششم در پایان نوشتار

آینده خواهد نمایاند که سازمان ها و نهادهایِ براستی سخنگویِ کارگران و رنجبرانِ جهان، در کوتاه سازیدنِ بازه ی زمانیِ فروپاشیِ سامانه ی پوسیده و نادرمانیدنیِ سرمایه داری، تا چه اندازه کامیاب خواهند بود

به گمانِ بسیار، کارگران و رنجبرانِ کشورهایِ بالنده (رو به رشد) در این راستا ویژنقشی برجسته خواهند افکند، اگر که از پشتیبانیِ کاراترِ کارگرانِ کشورهایِ استوار بر اقتصادِ هَموَندانه برخوردار شوند

در شمارِ چشمگیری از کشورهایِ آسیا و افریقا و امریکایِ لاتین، جنبش هایِ ضداستعماری، درون مایه ی ضدسرمایه داریِ بیشتری به خود می گیرند، از بهر و سهمِ متروپل ها در افزا-ارزشِ (ارزشِ افزوده) کارِ کارگران و کاروَرزانِ کشورهایِ واپس مانده می کاهند، موادخامِ موردِ نیازِ کشورهایِ پیشرفته ی سرمایه داری را دشوارتر در دسترس شان می نهند، از زنجیره هایِ تولیدی و ناتولیدیِ پیوسته به کنسرن هایِ کشورهایِ پیشرفته ی سرمایه داری کماکم کناره می گیرند، سامانه ی جهانیِ سرمایه داری را در گستره های سیاسی-امنیتی زورمندانه تر به چالش می کشند، و بحرانِ سرمایه داریِ جهانی را، از آن میان، با دامن زدن به روندِ کاهشِ بهره وریِ سرمایه گذاری ها، ژرف تر و گسترده تر می کنند

در آنچه به باخترِ آسیا در این نبردِ بسیار سختِ جهانی بازمی گردد، ما از آن میان، بر کاربُردی کردنِ کماکمِ اکویِ بزرگِ اقتصادی، از نیم جزیره ی هندوستان گرفته تا مدیترانه و از دریایِ سیاه گرفته تا آسیایِ مرکزی، با همه ی دشواری ها، پای می فشاریم. در این بازارِ بزرگِ همگرایِ منطقه ای، هندوستان و ایران می توانند همان نقشی را آفرینند که فرانسه و آلمان در بازارِ مشترکِ اروپا، با یک ناهمسانیِ سترگ، همانا همکاری و نه دشمنی با همسایگانِ بزرگِ اقتصادی مان، بویژه همکاریِ همه سویه ی برابرانه با همسایگانِ بزرگِ آسیایی مان (نیز بنگرید به آماج هایِ منطقه ای-جهانی، در یادداشت ها

از دیدگاهِ تاریخی نیز می توان گفت که باخترِ آسیا از "قرون وسطی" و "قرون استعمار" ویژگونِ خویش نخواهد درگذرید، و به جایگاه باییده و شاییده ی تاریخی اش نخواهد درآیید، بدونِ درآمیزیِ همه سویه ی اقتصادی-اجتماعی-فرهنگی-امنیتیِ هندوستان و ایران، این دو کانونی که بیشاکم همیشه نقشی افکنده اند دراندازنده و برجسته – گاه سرراست و گاه ناسرراست – در دگردیسی هایِ باخترِ آسیا

این درآمیزی ها به کنار راندنِ بنیادگرایان و نابنیادگرایانِ رنگارنگِ سازیده و پردازیده ی استعمارگران و ریزه خوارانِ منطقه ای شان نیز، رفتارفت خواهد انجامید. شتابندگیِ این روند بویژه وابسته است به رویکردهایِ کاربُرانه تر و پیگیرانه تر و دانشوَرانه ترِ کنشگرانِ جنبش هایِ کارگری-مردمیِ هر دو کشور

جهاني رَهیده از بحران هاي ِ چرخه اي ِ اقتصادي

سپهري رَسته از جنگ ابزارهاي ِ کشتار ِ همگاني

گيتي اي گُسسته از بهره کشي و استعمارگري، سازيدني ست

ماییم

ما خردورزان ِ بی آز و با توانیم

ما کـارورَزان و سازمان پردازان و ناوَردآرایان ِ پیوسته به "پایینی" هاییم

ما سیاوَشان و سَمندروَشان و نـــــاب-همـــــراه-گزیننــــدگانیم

سازنده ی آن

یادداشتِ یکم

"تولید سرمایه داری، فن آوری  و درآمیزیِ اجتماعیِ روندِ تولید را تنها فرامی بالَد، تا با آن همزمان، سرچشمه هایِ همه ی دارایی ها را به گور بسپارد: زمین و کارگران". به دگرگفت، سامانه ی سرمایه داری، بدونِ بهره کشیِ لگام گسیخته ی طبیعت، بویژه برای دستیابی به موادخام، نمی تواند یکان هایِ اقتصادیِ بر بهره کشیِ لگام گسیخته ی کارگران استوارش را، بر پای دارد. برجسته ترین سرچشمه ی افزا-ارزشِ رباییده و به سترگ سهامدارانِ انحصارها سپاریده، در سرمایه داریِ "بسا انحصاریِ" آستانه ی سده ی بیست و یکِ میلادی، از راهِ بهره کشیِ لگام گسیخته ی کارگران و نیز بهره کشیِ طبیعت (به دسترسیِ موادخام) در کشورهایِ بالنده (رو به رشد) فراهم می گردد. در بیشترِ کشورهایِ پیشرفته ی سرمایه داری، هم به کاهشِ نسبیِ شمارِ کارگران صنعتی، و هم به کمبودِ موادخام برمی خوریم. به باژگونِ آن، شمارِ کارگرانِ صنعتی و ناصنعتی در کشورهایِ بالنده بیشاکم شتابان برمی افزاید (ویژگون در یکان هایِ سرراست و ناسرراست وابسته به موادخام و نیز صنایعِ مونتاژی-زنجیره ای)، و شمار و اندازه ی موادخامِ رسانیده به انحصارها برمی گـُوالَد (رشد می کند). بخشِ برجسته ی نیرویِ کارِ ارزان و هم چنین موادخامِ ارزانِ انحصارها، همانا افزا-ارزشِ کار و بهره ی زمین، از گـُدارهایِ بساگونه و فراپیچیده، در کشورهایِ بالنده است که فراچنگ می آید. لگام گسیخته ترین بهره کشی از نیرویِ کار و اَفسار دَریده ترین پیامدهایِ بهره کشی ازطبیعت را، آنجاست که می بایست جُست. از دیدگاهِ تاریخی، انباشت یا رُبایشِ سرمایه ی "نخستین" (یا "بدوی") و هم چنین سرمایه ی "پسین" در پیوستارهایِِ سرمایه داریِ "ناانحصاری" (تا پایانِ سده ی نوزدهِ میلادی) و "انحصاری" (از آغازِ سده ی بیستِ میلادی)، نه تنها از راهِ بهره کشیِ کارگران، بلکه در کنارِ آن، بویژه از گُدارِ چپاولِ دارایی ها و موادخامِ سرزمین هایِ  رُباییده  یا  استعمارزَنیده ی چارسویِ سپهر فرادست می رسید. سامانه ی آنارشیستی-کوماندوییِ سرمایه داریِ "بساانحصاری" (از آغازِ سده ی بیست و یکِ میلادی) نیز بر این دو پای است که می ایستد

یادداشتِ دوم

تنها یک نمونه از بَهرگیریِ موادخامِ ارزانِ مستعمره ها: بازسازیِ ویرانی هایِ جنگِ جهانیِ دوم در اروپا و انباشتِ سرمایه ی پیامدِ آن، نه تنها به "طرحِ مارشال"، بلکه بویژه به انرژیِ ارزانِ بر مکانیسمِ مصنوعیِ بهاگذاری استوارِ غول هایِ نفتی، وابسته بود. انحصارهایی که بخشِ بزرگِ دلارهایِ بادآوردشان را از بخش هایِ پالایش و پخش به جیب می زدند: در پالایش و پخش، مکانیسمِ مصنوعیِ بهاگذاریِ بالا، و در خریدِ انرژی، مکانیسمِ مصنوعیِ بهاگذاریِ پایین را در چارگوشِ گیتی  به زور جای می اندازیدند. تا دهه ی هفتادِ میلادی، نفتِ کشورهایِ نفتخیزِ مستعمره آشکارا به غارت می رفت. پس از افزایشِ بهایِ نفت در دهه ی هفتادِ میلادی، این چپاولِ آشکار، ناآشکار و نیز بسیار پیچیده شد، از آن میان، از راهِ جاسازیِ ریزه خوارانِ میلیاردر شده و در بانک هایِ سایه و انحصارهایِ متروپل ها نهان گردانیده ی کشورهایِ اِستاده بر اقتصادِ انگلی-وارداتی-تک محصولی

یادداشتِ سوم

اقتصادِ هَموَندانه را برای بازه ی پیشاسوسیالیستی برگزیده ایم، چرا که اقتصادِ کشورهایی چون چین، هنوز به اقتصادِ سوسیالیستیِ همسان با کشورهایِ خاورِ اروپا در سده ی بیستِ میلادی، بویژه در زمینه ی گسترشِ مالکیتِ همگانیِ یکان هایِ بزرگ و حتی میانه و کوچکِ اقتصادی، چندان پای ننهاده است

یادداشتِ چهارم

ما در این نوشتار از کمپلکس هایِ نظامی-صنعتی- "دیجیتالی" سخن آورده ایم، بدان روی که در کورانِ انقلابِ چهارمِ صنعتی، کمپلکس هایِ نطامی-صنعتی همه سویه به انحصارهایِ دیجیتالی گره خورده اند و خواهند خورد. بیهوده نیست که کارشناسانِ باختری، دیجیتالیسم را "عصبِ" پیمانِ با کمپلکس هایِ نظامی-صنعتی درتَنیده ی ناتو (بازویِ زرهیِ میلیاردرها و کلان میلیونرهایِ کشورهایِ سرمایه داری) دانسته اند

یادداشتِ پنجم

انباشتِ سرمایه ی سترگِ دیوانی و نادیوانی در امپراتوری هایِ توانمندِ باخترِ آسیا – که ما آن ها را برآمدی از بازارهایِ همگرایِ منطقه ای برای زمانِ خویش دانیده ایم – نه تنها از بهره ی زمین هایِ کشاورزی، بلکه در کنارِ آن، بویژه از سودِ داد و ستدهایِ اقتصادی با دو همسایه ی بزرگِ آسیایی، همانا هند و چین، فرادست می رسید. پارت یا خراسانِ بزرگ پیوننده ی بازارها به چین و خاورِ آسیا، و پارس یا فارسِ بزرگ پیوننده ی بازارها به هند و جنوبِ آسیا بود. پارت ها نزدیک به پانصد سال، مادها و هخامنشی ها و ساسانی ها نزدیکا هشتصد و پنجاه سال، عباسی ها (آنان که خراسانیان بر تخت شان نشاندند، پایتخت را به بغداد و در بازه ی دیلمیان به شیراز آوردند) نزدیک به پانصد سال با بازارهایِ هند و چین داد و ستدهای ِ همه سویه داشتند. بدونِ تواناییِ مالیِ بویژه مایه ستانیده از داد و ستدهایِ اقتصادی با همسایگانِ بزرگِ خاوری، پایداری در برابرِ عاشوری ها و یونانی ها و رومی ها و بیزانسی ها ناشدنی می باشید. از پایانِ واره ی عباسیان و بازه ی ایلخانان کماکم، و از واره ی صفویان بیشابیش، داد و ستدهایِ اقتصادیِ باخترِ آسیا با دو بازارِ بزرگِ آسیایی، هند و چین، فروکاهید، و پایش و کنترلِ بازارهایِ آسیا به چنگِ بازرگانانِ اروپایی اُفتید. در پیِ آن، تنگناهایِ مالی برافزایید، بحران هایِ اقتصادی بربالید، درگیری هایِ درونی برگـُوالید، و گاماگام بر راه هایِ زمینیِ داد و ستدهایِ اقتصادیِ سه بازارِ بزرگِ آسیا – هند و چین و ایران – گَرد اُفتید، باری، بر گـُدارهایِ دریاییِ زیردستِ باختریان برق اُفتید. پیامدِ آن چیزی نبود جز جابجاییِ سرمایه ی انباشته ی برآمده از افزا-ارزشِ کارِ کارورزانِ اقتصادهایِ کشورهایِ آسیایی به اروپا، و سپس به اروپا و شمالِ امریکا

یادداشتِ ششم

ساختنِ یکان هایِ بالادستی و نیز "زنجیره هایِ پایین دستیِ" بخش هایِ برجسته ی اقتصادی در نزدیکیِ مرزهایِ هندوستان-پاکستان، و همزمان با آن، سرمایه گذاری هایِ چشمگیرِ داخلی و پیش از همه دولتی – و نه بدانگونه که "پارلمانِ بازار" می خواهد، همانا "نود" درصد "سرمایه گذاریِ خارجی" یا پیش-فروشِ گسترده ی کرانه ها و سرزمین هایِ جنوبی به برون مرزی ها- در زیرساخت هایِ بسیار واپس مانده ی استان هایِ جنوبی، می تواند به پدیداریِ اکویِ بزرگ و توانمندِ باخترِ آسیا نیز یارمند آید (استان هایی که  گران بارِ اقتصادِ نفتی را از آغازِ سده ی بیستِ میلادی، و اقتصادِ نفتی-گازی را از آستانِ سده ی بیست و یکِ میلادی، در بخش هایِ تولیدیِ درون مرزی و نیز ترابریِ برون مرزی که بیشتر دریایی ست، بر دوش کشانیده اند

یادداشتِ هفتم

درباره ی بیانیه هایی که از سویِ موسوی و همراهانِ وی در درون و برون مرز داده شده اند، و شماری از پشتیبانان شان گرایش هایِ ضداستعماری-مردمی نیز از خود نشان داده اند، می توان گفت که این ها نمایانگرِ شتابگیریِ آشوبِ درونیِ سامانه ی ولایی از سویی، و کوشش برایِ جایگزینی این "نظام" با سامانه ای که نیروهایِ اسلامی را همه سویه به چالش نکَشد، از دگرسویی می باشند. چگونگیِ همکاری با سازمان ها و نهادها و سخنگوهایِ خرده بورژوازی و بورژوازیِ کوچک-میانه ی ناکمپرادور در جنبش هایِ ملی-دمکراتیک و انقلاب هایِ برخاسته از آن، چه آیینی و چه ناآیینی، وابسته بوده و هست به برخوردِ آنان به خواست هایِ اقتصادی-اجتماعیِ لایه هایِ "پایینی"،  بویژه به درخواست هایِ کارگران. جنبشِ کارگریِ ایران درخواست ها و خط قرمزهایِ مرحله ایِ خود را در بیانیه هایِ گوناگون، بیشاکم روشن، دست رسانده است. ما در کتابِ "خیزشِ هشتاد و هشت"، فشردگون آماج ها و خواست هایِ در راستایِ واگَردانیِ بنیادیِ زیر را، که نیز می توانند زمینه ای گردند برایِ گردآوریِ نیروهایِ ملی-دمکراتِ راستین، برجهانده ایم: "بازپس گرفتن دارایی های ملی زیردستِ خودی ها با پایوَری و اتکا بر قانون اساسی، باشاندن و ایجاد کردن شرایط برابر مالی برای همه ی آیین ها و تامین مالی آنان تنها از راه باورمندانشان، آمادن فهرستی از دارایی های ملی تاراج شده از سوی دست اندرکاران رژیم و دستیاران درون و برون مرز آنان برای بردن به دادگاه های درمرزی و فرامرزی (همانند رَقبات نادری که کاربُردیِ سیصد ساله داشت و جایگاه اقتصادی-اجتماعی دین سالاران را درازگاه فروکاست)، از میان برداشتن دولت در دولت هایی مانند شورای نگهبان و مجمع تشخیص مصلحت و جلوگرفتن از دستداشت و ناخنکِ  ارگان های همگون شان در فرایندهای اقتصادی، کاهش توان بازار و دست اندرکاران بازرگانی انگلی-وارداتی، پیاده سازی بی کم و کاست اصل چهل و چهار قانون اساسی، آزاد گذاشتن سازمان ها و نهادهای اجتماعی و اقتصادی و سیاسی برای رسیدگیِ ارگان های دولتی و قانون گذاری و دادگستری به منظور بالا بردن کارایی و جلوگرفتن از فساد و برباد رفتن درآمدهای ملی، و بنیانگذاری نهادی بسارسیدگی شده برای دستیابی به اندوخته ی ارزی صدها و بلکه هزارها میلیارد دلاری در راستای تدارک درشماریده و حساب شده ی انقلاب شتابان صنعتی همزمان با فرازش انباشت بر برداشت در سنجه ی کلان اقتصادی طی یک برش گذار. از آن جا که سیاست برون مرزی دولتی ملی-دمکراتیک چیزی نمی تواند باشد جز بازتاب سیاست درون مرزی مردمی و آشتی جویانه، نیم نگاهی نیز می اندازیم به شماری از آماج های منطقه ای-جهانی: بیرون راندن نیروهای جنگی بیگانه، درانداختن آیین نامه ها و آسان نامه برای فراهمیدنِ آسایی و امنیت به کمک کشورهای منطقه، همکاریهای ارتشی همگانی و آشتی جویانه، پایان دادن به جنگها و تنشهای منطقهای، کاهش هزینههای نابایست لشکری، اندوزشِ نیازهای رزمیِ بایست به گونه برجسته از کشورهای همسایه، برچیدن همهی پایگاههای ارتشی کشورهای بیگانه، کوشش برای فروپاشاندن همه ی پیمانهای جنگوَرانه در پهنهی جهانی و تلاش برای دستیانی به جهانی آزاد از جنگافزارهای کشتار همگانی. آینده نشان خواهد داد که گردانندگان جمهوری اسلامی و دستیارانشان در اپوزیسیونِ درمرز و فرامرز، با این دسته خواست های اقتصادی-اجتماعی و نیز روشنگری هایِ نیروهایِ مردمیِ درون و برونِ دستگاه چگونه برخواهند خورد". در پیوند با درگیری هایِ نظامیِ منطقه ای که به برون دادنِ بیانیه ی موسوی انجامیده، بخشی از فراخوانِ فدراسیونِ جهانیِ اتحادیه هایِ کارگری روشنگرانه است: "اسرائیل و هم پیمانان توانمندش به گونه ای وحشیانههمۀ موازین حقوق بین الملل را زیرپا می گذارند ... و بشریت را بار دیگر با تهدید جنگی گسترده تر با پیامدهایی غیرقابل پیش بینی برای مردم جهان روبرو میکنند: نسل کشی مردم فلسطین و یورش به ایران، لبنان، سوریه و یمن را بی درنگ متوقف کنید، نه به جنگ افروزانی که آتش جنگ را برپامی کنند و برای دست یافتن به سودهای ژئواستراتژیک و اقتصادی خود مردم را تهدید می کنند، آری به صلح و به خلع سلاح هسته ای برای همه، آزادی برای"فلسطین

پایانه

افزا-ارزش: ارزشِ افزوده، ارزشِ اضافه - بالنده: رو به رشد، از بالیدن - باژگون: واژگون، برعکس - گـُوالیدن: بالیدن، رشد کردن - گـُدار: گذرگاه، معبر - پیوستارها: پیوندارها، مناسبات - زَنیدن: زدن – باشاندن: باشیدن یا بودن کنانیدن، بوجود آوردن - آمادن: آماییدن، آمودن، آماده ساختن - نادرمانیدنی: درمان ناپذیر، از درمانیدن برگرفته از درمان همبرِ درمان کردن - ویژ: ویز، ویژه از ویژیدن یا ویزیدن - پیوننده: پیوند دهنده از پیونیدن، نمونه: درخت آسان توان از بُن بُریدن، ولیکن باز نتوان "پیونیدن" (دری یا درگاهی - که گویا در آغاز زبانی می بود دیوانی - زبانی ست آسان و رسا، باری آسیب دیده که بایدش درپردازید و نوگردانید تا آسان تر و رساتر گردد. ما دری را به سانه ی زبانِ دیوانی یا اداری برایِ اکویِ بزرگِ اقتصادی، به جایِ زبانِ انگلیسی، پیشنهاد می کنیم. در آستانه ی پدیداریِ سامانه ی سرمایه داری در باختر آسیا و پیش از چیرگیِ استعمارگران بر این سرزمین ها، این زبانِ ساده عملا زبانِ دیوانی می باشید، از عثمانی گرفته تا ترکستان و از ایران گرفته تا هندوستان. گسترشِ یک زبانِ دیوانی در کنارِ زبان ها و گویش هایِ سرزمینی، به درآمیزی هایِ اقتصادی-اجتماعی-فرهنگیِ باخترِ آسیا پهنای و ژرفایی می بخشد دراندازنده و تاریخی. درآستانه ی پدیداریِ پیوستارهایِ سرمایه داری در اروپا، نخست زبانِ فرانسه و سپس زبانِ انگلیسی عملا به زبانی منطقه ای-اداری فرارویید

click

بهارا باش کاين خون گل آلود

برآرد سرخ گل چون آتش از دود

 click

قاجاریان تراژدی صفویان، و ولاییان کمدی آنانند

جسد او (شاه عباس) بعدها از "کاشان به قم منتقل شد و عده ای نوشته اند که این کار پنهانی انجام شد، بعض سیاحان نوشته اند که پادشاهان صفوی، از ترس اینکه مبادا استخوان های آن ها به سرنوشت استخوان شاه تهماسب دچار شود، وصیت می کردند که بعد از مرگ آن ها، چند تابوت مشابه از دروازه های شهر خارج کنند و هر کدام را به طرفی ببرند تا معلوم نشود قبر شاه کجاست، و به همین سبب سنگ قبر شاه عباس در کاشان هم نوشته ای به نام ندارد". دوسرسو نویسنده فرانسوی سده ی هیجده میلادی نیز به همین ناخشنودی ها اشاره دارد، وقتی یادآور می شود؛ "از آنجا که در زمان او (شاه عباس) تاج و تخت پادشاهی در دودمان صفوی نوپا بود، چون او نبیره ی شاه اسماعیل بود و پادشاهی این خاندان میان مردم هنوز آیین دیرینه ای نشده بود، Ťترس شاه عباس از مردم کشور خود، بیشتر از ترس همسایگان برون مرزیť بود. شاه عباس در همه ی شهرها و نقاط کشور گروه های آمیخته ای از نژاد و زبان گرد می آورد تا از لحاظ آداب و رسوم و عقاید متفاوت باشند. مردم گرچه همه پیرو یک قانون و دستور بودند، ولی با سیاست (افزوده ی نگارنده: "سیاست تفرفه بیانداز و حکومت کن" یا سیاست "حیدری-نعمتی")، اتحاد و یگانگی در میان آن ها بر علیه دولت غیرعملی می گردید." (آن چه امروز نیز دزدان ولایی و دزدان دریایی، دست در دست هم بدان عمل می کنند). و اینجا یک پرسش از دست اندرکاران "نظام ولایی": آیا دست اندرکاران "نظام ولایی" پس از سه ده سیاهکاری و خون ریـــــــــــزی، سرنوشتی چون "شاهان دین پناه" صفوی خواهند یافت. چند سده پیش، زمینه ی نخبه زدایی و بی رنگ شدن علوم اثباتی و تجربی، و پر رنگ شدن گرایش های خرافی و غیرتجربی را، مجتهدان "متعصب" و "نادان" و "ثروتمند" صفوی فراهم می ساختند، و امروز زمینه ی دگراندیش کشی ها و خرافه گرایی ها را "متعصبان" و "نادانان" و "دارایان" رنگارنگ ولایی فراهم می سازند. آیا فاجعه ی ملی در سال شصت و هفت و کشتار هزاران زندانی سیاسی در دوران "طلایی امام" بازخوانی چنین رویدادهای تلخی نیست: "دو تن از سرداران مراد بیک جهان شاهی و سایلتمش بیک را غازیان (سربازان شاه اسماعیل "مرشد کامل" و متعصب شیعه) زنده زنده به سیخ کشیدند و بریان کردند و به عنوان هشداری به دیگران، به جای کباب" خوردند

 

اصل چهل و چهار قانون اساسی: پایه ای برای مصادره ی دارایی هایِ به یغما رفته ی توده ها از سوی بازاریان بزرگ، بنیاد-موقوفه خواران فربه، پاسداران بلندپایه، و نوسوداگران مالی-مونتاژی در "خلافت نفتی" ایران

نظام اقتصادی جمهوری اسلامی ایران بر پایه سه بخش دولتی، تعاونی و خصوصی با برنامه ریزی منظم و صحیح استوار است. بخش دولتی شامل کلیه صنایع بزرگ، صنایع مادر، بازرگانی خارجی، معادن بزرگ، بانکداری، بیمه، تأمین نیرو، سدها و شبکه ‏های بزرگ آبرسانی، رادیو و تلویزیون، پست و تلگراف و تلفن، هواپیمایی، کشتیرانی، راه و راه ‏آهن و مانند اینها است که به صورت مالکیت عمومی و در اختیار دولت است. بخش خصوصی شامل آن قسمت از کشاورزی، دامداری، صنعت، تجارت و خدمات میشود که مکمل فعالیتهای اقتصادی دولتی و تعاونی است

از اصل ۴۵ قانون اساسی: پایه ای برای بازپس گرفتن دارایی های تاراج شده ی مردم ایران از دست اندرکاران سامانه ی ولایی

انفال و ثروتهای عمومی از قبیل زمینهای موات یا رها شده، معادن، دریاها، دریاچه ها، رودخانه ‏ها و سایر آبهای عمومی، کوه‏ها، دره‏ ها‏، جنگلها، نیزارها، بیشه های طبیعی، مراتعی که حریم نیست، ارث بدون وارث، و اموال مجهول ‏المالک و اموال عمومی که از غاصبین مسترد میشود

چهار ستون اقتصادي سامانه ولايي که صدها و بلکه هزارها ميليارد دلار سرمايه هاي مردمی را در درازنای چند دهه به جیب زده یا بر باد داده اند، نزديک به هشتاد درصد اقتصاد ايران را زيردست دارند. اين جهار نيرو عبارتند از بازرگانان بزرگ، بنياد-موقوفه خواران فربه، پاسداران بلندپایه، و نوسوداگران مالی-مونتاژی در درون سامانه ی ولايي. دستياران نهان و نانهان برون مرزي آنان نيز بویژه انحصارهاي نفتي-نظامی-مالی بين المللي هستند. سرکوب گستاخانه و خونبارانه ی جنبش هاي زنان و جوانان و روشنگران، و ویژگان کارگران و مزدبگبران و رنجبران، از سوی "خلفای نفت ایران" پوششي است براي اين چپاول کم پیشنه و همه سويه